بازگشت

ما صنعه أميرالمؤمنين به عندما كان طفلا


و ذكر صاحب (كتاب قمر بني هاشم) [1] ص 21: ان أم البنين رأت أميرالمؤمنين في بعض الأيام أجلس أباالفضل عليه السلام علي فخذه، و شمر عن ساعديه، و قبلهما و بكي؛ فأدهشها الحال، لأنها لم تكن تعهد صبيا بتلك الشمائل العلوية ينظر اليه أبوه و يبكي من دون سبب ظاهر؛ و لما أوقفها أميرالمؤمنين علي غامض القضاء و ما يجري علي يديه من القطع في نصرة الحسين عليه السلام، بكت و أعولت، و شاركها من في الدار في الزفرة و الحسرة، غير أن سيد الأوصياء بشرها بمكانة ولدها العزيز عند الله جل شأنه، و ما حباه عن يديه بجناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة، كما جعل ذلك لجعفر بن أبي طالب، فقامت تحمل بشري الأبد و السعادة الخالدة [2] .

المقرم، العباس، / 75، قمر بني هاشم، / 20 - 19



پاورقي

[1] [زاد في قمر بني‏هاشم: الفارسي] .

[2] مؤلف کتاب «قمر بني‏هاشم» در ص 21 ذکر مي‏نمايد که:

روزي ام‏البنين، أميرالمؤمنين عليه‏السلام را مشاهده نمود که عباس را در آغوش گرفته است و بر دستانش بوسه مي‏زند و مي‏گريد. چون اين بانوي با فضيلت اين گونه ديد، در اضطراب و پريشاني شد؛ زيرا سابقه نداشت که فرزندي چنين نيک منظر و صاحب شمائل علوي پدرش به او بنگرد و بگريد؛ بدون اين که ظاهرا هيچ علتي داشته باشد. چون ام‏البنين سبب را از حضرتش پرسيد، أميرالمؤمنين عليه‏السلام او را به مشيت پروردگار آگاه نمود که دستان اين فرزندش، در راه ياري حسين عليه‏السلام قطع خواهد شد. با شنيدن اين مسأله، صداي فرياد و فغان مادر دلسوخته به آسمان بلند شد و اهل خانه نيز همگي به ناله درآمدند. اما حضرت به وي خبر داد که نور ديده‏اش، نزد خداي تبارک و تعالي منزلتي عظيم دارد و در عوض دو دستش، دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آن‏ها با ملائکه در بهشت پرواز نمايد؛ همان گونه که از قبل، اين عنايت را به جعفر بن ابي‏طالب نموده است. پس ام‏البنين با شنيدن اين سخن در حالي که داراي اين بشارت ابدي و سعادت جاودانه شد، از جا برخاست.

پاک‏پرور، ترجمه‏ي العباس، / 164.