الرباب ترثي الحسين و تقيم علي قبره حولا
و هي التي أقامت علي قبر الحسين عليه السلام حولا، ثم قالت:
الي الحول ثم اسم السلام عليكما
و من يبك حولا كاملا فقد اعتذر
ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 91 / 73، مختصر ابن منظور، 351 / 8
و كان مع الحسين امرأته الرباب بنت امرئ القيس، و هي أم ابنته ([لم يرد في جواهر المطالب].) سكينة، و حملت الي الشام ([لم يرد في جواهر المطالب].) فيمن حمل من أهله ([لم يرد في جواهر المطالب].) ثم عادت الي المدينة، فخطبها الأشراف ([لم يرد في جواهر المطالب].) من قريش ([لم يرد في جواهر المطالب].)، فقالت: ما كانت لأتخذ حموا بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و بقيت بعده ([جواهر المطاب: «مدة»]. سنة، لم يظلها سقف) ([لم يرد في جواهر المطالب].) حتي بليت ([لم يرد في جواهر المطالب].) و ماتت كمدا. و قيل: انها أقامت علي قبره سنة ([الي هنا حكاه في جواهر المطالب].)، و عادت الي المدينة، فماتت أسفا عليه. [1] .
ابن الأثير، الكامل، 300 / 3 عنه: القمي، نفس المهموم، /471 - 470؛ مثله الباعوني، جواهر المطالب ([حكاه في جواهر المطالب عن ابن أبي شاكر]، 296 - 295 / 2
و لما قتل بكربلاء كانت [الرباب] معه، فوجدت عليه وجدا شديدا، و ذكر أنها أقامت
علي قبره سنة، ثم انصرفت و هي تقول:
الي الحول ثم اسم السلام عليكما
و من يبك حولا كاملا فقد اعتذر
ابن كثير، البداية و النهاية، 210 / 8
و في كامل التواريخ: أن رباب بنت امرئ القيس زوجة الحسين عليه السلام أقامت علي قبر الحسين عليه السلام سنة كاملة، ثم عادت الي المدينة. المازندراني، معالي السبطين، 198 / 2
و بقيت الرباب زوجة الحسين في كربلاء حتي ماتت. و في كامل التاريخ لابن الأثير الجزري أن الرباب بنت امرئ القيس زوجة الحسين أقامت علي قبره سنة كاملة، ثم عادت الي المدينة. [2] .
الزنجاني، وسيلة الدارين، /405
پاورقي
[1] همسر حسين رباب دختر امري القيس مادر سکينه همراه بود (در واقعهي کربلا)، او را با اسراي ديگر به شام روانه کرده بودند؛ چون وارد شهر مدينه شد اشراف قريش (يکي بعد از ديگري) از او خواستگاري کردند، او گفت:
«من بعد از پيغمبر کسي را خويش شوهر نميدانم و اختيار نميکنم.»
او مدت يک سال زير آسمان زيست و حاضر نشد در خانه سرپوشيده و زير سقف زندگاني کند و از فرط حزن و اندوه جان سپرد.
گفته شده: «او بر قبر حسين مدت يک سال اقامت و عزاداري نمود و چون به مدينه برگشت از شدت ماتم درگذشت.» خليلي، ترجمهي کامل، 203 / 5.
[2] و در بعض تواريخ معتبره نقل شده است که رباب بنت امرئ القيس کلبي که زوجهي با وفاي سيدالشهدا عليهالسلام بود، تا يک سال در کنار قبر مبارک امام عليهالسلام در کربلا ماند و در آنجا اقامت کرد و بعد از آن به مدينه بازگشت و از کثرت غم و حزن و تأسف بر آن حضرت از دنيا رفت. آن بانوي باوفا با اسراي اهلبيت به شام رفته بود و در مراجعت در اربعين در کربلا مانده و تا يک سال در کنار قبر مبارک امام عليهالسلام در کربلا اقامت گزيده بود.
ابنالاثير در تاريخ کامل گويد: «و کان مع الحسين امرأته الرباب بنت امرئ القيس، و هي أم ابنته سکينة، و حملت الي الشام فيمن حمل من أهله، ثم عادت الي المدينة... و قيل: انها أقامت علي قبره سنة و عادت الي المدينة فماتت أسفا عليه».
در کتاب يکي از معاصران است که شيخ کليني قدس سره در کتاب کافي از مصقلة بن طحان روايت کرده است که گفت:
از امام صادق عليهالسلام شنيدم که فرمود: «هنگامي که حضرت سيدالشهدا عليهالسلام شهيد شد، زوجهي کلبيه او بر قبر ابيعبدالله عليهالسلام ماتم اقامه کرد و تا يک سال گريست.»
نگارنده گويد: «زوجهي کلبيهي آن حضرت عبارت از رباب، مادر سکينه و عبدالله رضيع است و يک سال بعد از واقعهي کربلا و فاجعهي عاشورا زنده بود و لابد در اربعين اول در بيستم ماه صفر سال 61 هجرت از اسارت شام برگشته و در کنار قبر سيد مظلومان سيدالشهدا عليهالسلام اقامت کرده و جلو آفتاب نشسته و در سايه قرار نگرفته و تقريبا پس از يک سال، مراجعت به مدينه کرده و از دنيا رحلت فرموده است. ملاحظهي تاريخ آن بانوي معظمه، جريان اربعين اول سال 61 را تأييد ميکند.»
و آن چه از شيخ کليني قدس سره نقل شد، به تبعيت از يکي از معاصران است که به نشر بعض تأليفات اقدام کرده و بدون تحقيق و تثبت و ضبط، چند کتابي طبع و نشر کرده و در کتابش به اين عبارت از شيخ کليني قدس سره نقل کرده است.
ثقة الاسلام کليني در کافي از مصقلة بن الطحان روايت کرده است که گفت: از امام صادق عليهالسلام شنيدم که فرمود: «هنگامي که حضرت سيدالشهداء عليهالسلام شهيد شد، أقامت امرأته الکلبية علي قبر أبيعبدالله مأتما و بکت سنة کاملة و بکين النساء و الجواري... الي آخر.»
اما آن چه در کتاب کافي از شيخ کليني قدس سره موجود است، عين عبارت آن اين است:
مصقلة الطحان قال: سمعت أباعبدالله عليهالسلام يقول: لما قتل الحسين عليهالسلام أقامت امرأته الکلبية عليه مأتما و بکت و بکين النساء و الخدم...الي آخره.
در نسخ متعدده از کتاب کافي عبارت همين است که نقل شد و علامهي فيض کاشاني قدس سره نيز در وافي عين اين عبارت را نقل فرموده و فقط مصقلة را با ثاء مثلثه (مثقله) نوشته است. رجوع شود به کافي، ج 1، کتاب الحجة، ص 466،ط آخوندي، تهران و ص 254، ط تبريز به سال 1311 ه. ق و مرآة العقول، ج 1، ص 394 و کافي با شرح ملا صالح مازندراني قدس سره ج 7، ص 230، ط تهران، به سال 1385 ه. ق و ديگر نسخ چاپي و خطي از کتاب کافي و رجوع شود به وافي،ج 1، باب 115، ص 174.
بعد از اين همه تفصيل و واضح بودن اصل عبارت، روايت نامبرده معلوم نيست، معاصر در کتابش از کجا جملات: «علي قبر أبيعبدالله» «سنة کاملة» را به روايت کتابي مثل کافي افزوده و از کدام نسخه نقل کرده که بلاشک غلط بود و چرا نسخ صحيحه را به کنار گذاشته و از آنها نقل ننموده است؟
اگر آن کلمات افزوده شده در روايت بعض نسخ کافي وجود داشت، علامهي مجلسي قدس سره در مرآة العقول و مولي صالح مازندراني قدس سره در شرح کافي به آن نسخه اشاره ميکردند؛ در صورتي که ابدا متعرض نشدهاند.
نميدانم با اين گونه مسامحه و سهلانگاري در نقل روايات چند مجلد تأليف با آن همه سستي عبارات و به کلي خالي از تحقيقات طبع و نشر دادن چه فايده به عالم اسلام خواهد بخشيد؟ بلکه ضرر خواهد ورزيد.
در صورتي که معني روايت با اضافه کردن آن جملات مذکوره بسيار فرق ميکند. خداوند صديقنا العلامة الخطيب، آقاي حاج ميرزا عباسقلي تبريزي واعظ چرندابي رحمه الله را غريق رحمت خود فرمايد، روزي دربارهي تأليفات اين شخص معاصر جامد بيتحقيق محرف روايات صحبت به ميان آمد. فرمود: «من تأليفات وي را به کتابخانهي خودم نميگذارم وارد بشود و در رديف و در جرگهي کتب نفيسه قرار بگيرد.»
حالا از آن چه راجع به روايت مذکوره شرح داده شد، معلوم ميشود، اگر به تحقيق محتويات تأليفات معاصري که بدون نام ذکر نام وي به طور اشاره گذشتيم،پرداخته شود، چه قدر اشتباهات و تحريفات و تصحيفات در آنها به وي رخ داده است و بايد کتاب مستقلي تأليف شود و متأسفانه که براي جمعي در آينده، بلکه در حال حاضر مصدر نقل شده است و براي اشخاص مسامحه کار در آتيه مدرک درست خواهد شد.
و اما اقامت بانوي معظمه و باوفاي اسلام، رباب (رباب بنت امرئ القيس کلبي است و نسبت دادن شيخ ابنشهر آشوب قدس سره در مناقب، ج 4، ص 82، رباب را با امرئ القيس کندي شاعر مشهور اشتباه است. و کندي کافر بوده و کلبي بعد از اسلام آوردنش رباب را به سيدالشهدا عليهالسلام تزويج کرده است و شايد در نسخه مناقب اشتباه مطبعي، يا خطا از قلم ناسخ است.) رضوان الله عليها در کناب قبر حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه بسيار مورد اعتماد است که حقيقت داشته باشد و بيشتر از يک سال بعد از امام عليهالسلام در دنيا زندگاني نکرده و از کثرت حزن و تأسف در مدينه از دنيا رحلت کرده است.
اديبهي فاضله، زينب فواز در کتاب الدر المنثور در ترجمهي رباب گويد: «و بقيت بعده سنة لا يظلها سقف بيت الي أن ماتت» (الدر المنثور، ص 203، ط بولاق مصر، به سال 1312 ه. ق.).
تحقيق و بررسي دربارهي خبر مصقلة الطحان
اگر اضافه کننده آن جملات زيادي: «علي قبر أبيعبدالله» و «سنة کاملة» به روايت مصقلة الطحان از اول تا آخر دقت ميکرد و قرائتي را که در آن وجود دارد. ملاحظه ميکرد و عبارات و جملات آن روايت را تا آخر مطالعه ميکرد و در آنها تأمل ميکرد، به وي روشن ميشد و او ميديد که آن قرائن شاهد است که روايت مزبوره راجع به پس از مراجعت بانوي معظمه رباب، زوجهي باوفاي امام عليهالسلام به مدينه است که از کربلا پس از اقامت يک سال در ميان آفتاب - چنان چه گفته شد بسيار مورد اعتماد است که اين واقعه حقيقت داشته باشد - به مدينه برگشته و مراجعت وي به مدينه مورد اتفاق مورخان است و بعد از ورود به مدينه، باز در اقامهي ماتم به سيدالشهدا عليهالسلام کوتاهي نکرد. حتي از تاريخ و اخبار معلوم ميشود که در خوراک و پوشاک خود هم به طور عزاداري و اشخاص مصيبتزده بود و غذاهاي لذيذ نخورده است و طعامهايي که اشک چشم را زياد نمايد، تناول فرموده است و زنان و خادمها به دور وي جمع ميشدند و گريه بر سيدالشهدا عليهالسلام ميکردند و آن بانوي معظمه گريه و زاريش در خانه و منزلي بوده است و اگر آن جريان و احوال که خبر طحان به آن دلالت دارد، در کنار قبر مطهر سيدالشهدا عليهالسلام در کربلا اتفاق افتاده بود، در آن اوقات در آنجا هنوز خانهاي وجود نداشته است تا آن بانوي معظمه امر کند، مرغها را از آن خانه بيرون رانند. پس بهتر آن است براي اتمام فايده، تمامي آن روايت را که به جملات اوايل آن اشاره و مختصري نقل شد، در اين جا بياوريم و براي بعض شارحين، اشتباهي که در شرح خبر نامبرده رخ داده و علامهي مجلسي رحمه الله آن را در کتاب مرآة العقول نقل فرموده است و ظاهرا اشکالي بر گفتهي آن شارح نفرموده، متذکر شده است و معلوم شود که مفاد صحيح آن خبر چيست، و الله الموفق.
عن مصقلة الطحان قال: سمعت أباعبدالله عليهالسلام يقول: لما قتل الحسين عليهالسلام أقامت امرأته الکلبية عليه مأتما و بکت و بکين النساء و الخدم حتي جفت دموعهن و ذهبت فبينا هي کذلک اذا رأت جارية من جواريها تبکي و دموعها تسيل، فدعتها فقالت لها: ما لک أنت من بيننا تسيل دموعک؟ قالت: اني لما أصابني الجهد شربت شربة سويق، قال: فأمرت بالطعام و الأسوقة. فأکلت و شربت و أطعمت. و أهدي الي الکبية جؤنا لتستعين بها علي مأتم الحسين عليهالسلام فلما رأت الجؤن قالت: ما هذه؟ قالوا: هدية أهداها فلان لتستعيني بها علي مأتم الحسين عليهالسلام. فقالت: لسنا في عرس، فما نصنع بها، ثم أمرت بهن فأخرجن من الدار، فلما أخرجن من الدار لم يحس لها حس کأنما طرن بين السماء و الأرض و لم ير لهن بها بعد خروجهن من الدار أثر (رجوع شود به اصول کافي، باب مولد الحسين عليهالسلام.).
الجؤن مثل صرد، جمع جوني است و آن نوعي از مرغ قطاست که بالها و بطنش سياه است و آن را در فارسي اسفرود گويند و معروف به باقرقره است. آن مرغها را کسي به بانوي معظمه رباب هديه فرستاده که از آن غذا تهيه کند و براي ماتم نگهداشتن بر سيدالشهدا و گريه و زاري به آن حضرت تقويت شود. و آن بانوي معظمه نيز فرموده که طعام درست کردن از مرغان لطيف در ماتم آن حضرت تناسب ندارد. غذاهاي لذيذ را در عروسيها درست ميکنند و امر کرد آن مرغها را از خانه خارج کردند و وقتي که آنها را از خانه بيرون بردند، مرغان پريدند و از آنها اثري ديده نشد.
اين است حاصل معني و مفاد آن روايت؛ ولي علامهي مجلسي قدس سره وجوه چندي در مرآة العقول در شرح خبر مزبور ذکر کرده که مايهي بسي تعجب است. او ميفرمايد: «و قيل کأن النساء کن من الجن أو کن من الأرواح الماضيات فتجسدن (انتهي) و بالجملة الخبر لا يخلوا من تشويش و اضطراب لفظا و معني» (اين جا آخر عبارت مرآة العقول است، ج 1، ص 395، ط سنگي.).
قلت: لا اضطراب في ألفاظ الخبر و لا تشويش في معناه کما عرفت نعم لا شک في ضعف سند الخبر علي المشهور و مصقلة مهمل في کتب الرجال و لم يذکر له في الکافي غير هذا الخبر ولکن وجوه الخبر في الکافي يکفي في هذا الموضوع التاريخي.
و ما ذکرناه من معني الخبر هو المتعين في معناه و لا يحتمل غيره و اليه أشار الفاضل الصالح المازندراني رحمه الله في شرحه علي الکافي، فراجع (شرح کافي، ملا صالح مازندراني قدس سره، ج 7، ص 230.
قاضي طباطبايي، تحقيقي راجع به اول اربعين حضرت سيدالشهدا عليهالسلام، /361 - 358).
در موضوع باقي ماندن حرم باوفاي امام عليهالسلام بانوي معظمه (رباب) که گفته شده تا يک سال در کنار قبر مطهر در کربلا مانده و بعد به مدينه مراجعت و وفات کرده و اين قول که گفته شد: «بعيد نيست اصل داشته باشد! طرفدار شبهات اين قضيه را به اعتقاد خود از محالات دانسته و شبهاتي به راه انداخته است بعد ازآن که راجع به خبر مصقلة الطحان در اين کتاب نگارش دادهام، آنها را پس از شکستن سروپاي مطلب نقل نمودهام، بدون اين که از روي رشک به تحقيقات اينجانب اشاره نمايد و گفته است:
از خبر مصقلة استفاده ميشود که رباب اقامهي عزا را در مدينه کرده و نه در کربلا. علاوه، امام سجاد عليهالسلام هرگز همسر حسين عليهالسلام را در کنار قبر پدرش تنها نميگذاشت تا يک سال بماند و بعد از يک سال به مدينه رجوع کند و درآن جا از دنيا برود.
بعد گفته است: آيا ذي شعوري اين عمل منافي غيرت را که امام سجاد عليهالسلام مادر خود را در وسط بيابان قفر بدون مرد محرم بگذارد و خود با اهلبيت روانهي مدينه شود، ميتوان قبول کند و تحليل دهد؟
بعد گويد: تاريخ ولو اين که روز وفات عليا مکرمه رباب را به طور قطع تعيين نکرده، وليکن همه اتفاق دارند که در مدينه وفات کرده و يک سال بعد از شهادت حسين عليهالسلام زنده بود و بعد از آن دنيا را وداع کرده است. با اين وضع چه طور ميشود گفت که اين بانو يک سال در کربلا مانده و بعدا آمده در مدينه رحلت نموده است و با چه اشخاصي ميتوانست بيايد که به ساحت خاندان رسالت توهين نشود؟
در جواب اين شبهات گفته ميشود: اولا هرگز کسي به طور جزم نگفته است که بانوي معظمه (رباب) تمام يک سال را در کنار قبر مطهر مانده و ابنالاثير در تاريخ، به طور (قيل) نقل کرده، يعني گفته شده است؛ و از ايام طفوليت موقعي که به مدرسه ميرفتيم، به ما ياد دادهاند که نسبت دادن مطلب به «قيل» اشعار به تمريض دارد. شايد اشعاري مزبور براي اين است که يک سال تمام نشده است و از خبر مصقلة گرچه ضعيف است، معلوم ميشود که عزا نگاه داشتن بانوي مکرمه (رباب) در مدينه بوده و از اين طرف گفته شده است که در کنار قبر مبارک مانده از آن جمعها که صاحب طرفدار شبهات کرده است. در جمع بين خبر و تاريخ هم ممکن است گفته شود که قريب يک سال - که از روي مسامحه يک سال گفته ميشود - در کنار قبر اطره مانده و بعد به مدينه مراجعت کرده است چه اشکالي دارد که اين طور بين خبر و تاريخ جمع شود؟ غرض بانوي معظمه در شام و کوفه زياد توقف نکرده است و اگر به کنار قبر مبارک آمده، قطعا با ساير افراد خاندان رسالت با هم آمده است.
آيا طرفدار شبهات اطلاع دارد که امام سجاد عليهالسلام بانوي معظمه (رباب) را در کنار قبر مطهر تنها گذاشته است؟ اگر تاريخ ساکت است.
آيا سکوت تاريخ مقتضايش آن است که گفته شود، امام عليهالسلام او را در آن جا تنها گذاشت، و به هيچ چيز احتياج نداشت؟ خوراک و پوشاک برايش لازم نبود؟ قطعا احتياج داشته و امام عليهالسلام تمام آنها را فراهم آورده است. اغلب مؤرخان دورانهاي گذشته هميشه و غالبا به نقل تاريخ اجمالا اکتفا کردهاند. چنانچه در جاي خود اين موضوع به طور کامل بررسي و تحقيق شده است.
به طور جزم غيب گويي: که امام عليهالسلام بانوي مکرمه را در کربلا کنار قبر امام عليهالسلام تنها گذاشته، از حرفهاي خندهآور است. از کجا به اين موضوع يقين گرديد و به قلم آورده شد؟ آيا ذي شعوري به اين عمل احتمال ميدهد؟ تا اين که شما به اين احتمال جزم گرديد.
خندهآور اين عبارات است که گفته: آيا ذي شعوري اين عمل منافي غيرت را که امام سجاد عليهالسلام مادر خود را در وسط بيابان قفر بدون محرم بگذارد؟... الخ.
گويا نويسندهي اين کلمات قطع کرده که امام عليهالسلام بانوي مکرمه را در وسط بيابان قفر بدون مرد محرم گذاشته است. اگر قطع به اين حرفش دارد، ما با وي سخني نداريم قطعش به خودش حجت است، ولي به ما قطع حاصل نيست؛ بلکه ما يقين داريم که هرگز امام عليهالسلام بانوي معظمه را در کنار قبر امام عليهالسلام - اگر ماندن (رباب) در کنار قبر مطهر اصل داشته باشد - قطعا تنها نميگذارد. نميدانم طرفدار شبهات از کجا علم رسانيده که امام عليهالسلام او را تنها گذاشته است؟ و در مراجعت از کربلا به مدينه تاريخ اشخاص را تعيين نکرده که با چه اشخاص مراجعت کرده است تا طرفدار شبهات باور نمايد و قطعا با اشخاصي مراجعت کرده است که مورد اطمينان بودهاند. سکوت تاريخ دليل آن نيست که ما اشخاصي که با آنها مراجعت کرده است را بايد بشناسيم و اگر نشناسيم، باور ننماييم.
علاوه معلوم ميشود که صاحب اين کلمات و شبهات، اطلاع کامل از تاريخ کربلا نداشته است، زيرا به مجرد اين که يزيد پشيمان شد و گناه را به گردن ابنزياد انداخت، مردم از هر طرف رو به کربلا نهادند و به ويژه قبيلهي بنياسد اطراف قبر مطهر را گرفتند و شب و روز کنار قبر مطهر خالي نبود و در دهات نزديک قبر اطهر بودند و دائما به دور قبر مطهر پروانهوار ميگشتند و موقعي نميشد که خالي بماند. حتي بعضيها قايلند که بنا را به دور قبر مطهر،بني اسد ساختمان کرده و مسجد بنا نمودند. بعضي قايلند که مختار ثقفي تشييد بنا کرده است؛ ولي جاي شک نيست که بعد از دفن سيدالشهدا سلام الله عليه دور قبر مطهر هيچ وقت خالي نمانده است، چون طرفدار شبهات اطلاع نداشته، غيرتش به جوش آمده و گفته که چه طور ميشود در وسط بيابان قفر بانوي مکرمه بدون مرد محرم بماند. از مسلمات تاريخ است که قبر مطهر سيدالشهدا عليهالسلام از روز دفنش، اطرافش هيچ زمان از زوار خالي نمانده؛ حتي آن موقعي که هنوز قبه و بنا ساختمان نشده بود، دور قبر مطهر از زوار خالي نبود. چنانچه خود طرفدار شبهات به آن اعتراف دارد، مگر در زمان متوکل عباسي مدتها مأموران دولتي نميگذاشتند کسي به کنار قبر اطهر برود و هر وقت هارون الرشيد و يا متوکل قبهي مبارکهي قبر مطهر را خراب ميکردند، چنانچه بر مطلع به تاريخ کربلا اين مطلب پوشيده نيست.
ابنالاثير که اين قول را نقل کرده که «بانوي مکرمه نزد قبر مطهر مانده» اگر اصل داشته باشد، هيچ گونه مانعي به نظر نميرسد، مگر غيرت طرفدار شبهات به جوش آمده باشد و قبول ننمايد که چه طور آن بانوي معظمه در کنار قبر مطهر تنها و بدون شخص محرمي مانده است؟
اولا: در اين گونه نقل قصهها مسامحه ميشود ادعاي اين که بانوي معظمه در کنار قبر مبارک مانده است، معني آن اين نيست که شب و روز از قبر مطهر جدا نشده، بلکه ممکن است در آن آبادانيها و قراي نزديک حائر مقدس اقامت نموده و اغلب اوقاتش نزد قبر مطهر بوده است. چنانچه آن زمان که هنوز قبر مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام مشهور نشده [است] و غير از خواص از شيعه و اصحاب ائمه عليهمالسلام کسي ديگر نميشناخت. آنها که ميشناختند و به زيارت قبر اطهر ميآمدند، در قريهي نزديک بربوات بيض که در آن جا قبر مبارک واقع است و به آن قريه نجف ميگفتند، بعد داخل نجف فعلي شده و در آن محل توقف ميکردند و از آن جا به زيارت قبر مبارک مشرف ميشدند. همچنين در زيارت سيدالشهدا عليهالسلام در قراي نزديک به حائر حسيني توقف ميکردند و از آن جا به زيارت حائر مقدس مشرف ميگشتند و بانوي معظمه اغلب اوقاتش نزد قبر مبارک بوده است.
ثانيا: ماندن بانوي مکرمه نزد قبر مطهر جاي استبعاد نيست؛ چون در صدر اسلام توقف زوجات باوفاي اشخاص و اشراف نزد قبور آنها معمول بوده است و بانوان مکرمه در نزد قبر شوهرهايشان عزادار ميشدند.
از مسلمات تاريخ است که پس از وفات سيد اجل اعظم حسن مثني رضي الله عنه فرزند ارجمند حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام عيالش که فاطمة بنت الحسين عليهالسلام بوده است آن بانوي معظمه تا يک سال در کنار قبر زوجش حسن مثني چادر زد (فسطاط) و عزادار شد و پس از يک سال که شب شد، امر کرد آن را چيدند و ندايي شنيد که گويد: «هل وجدوا ما فقدوا» ندا کنندهي ديگري به وي جواب داد: «بل يئسوا فانقلبوا». (رجوع شود به کتب معتبرهي شيعه و سني).
و بعضي گويند: بانوي معظمه فاطمة رضي الله عنها به بيت لبيد تمثل جست:
(الي الحول ثم اسم السلام عليکما)
(و من يبک حولا کاملا فقد اعتذر)
محدث قمي رحمه الله در «سفينة البحار» گفته [است]: الذي ذکرناه عن زوجته فاطمة من انها ضربت علي قبره فسطاطا و کانت تصوم النهار و تقوم الليل الي سنة نقله الشيخ المفيد و کثير من علماء الشيعة و السنة و کان هذا شايعا بين النساء المحترمات الحانيات. سفينة، جزء 1، صفحة 256، ط نجف اشرف.
بعد محدث قمي رحمه الله قضيهي بانوي معظمه رباب را از ابنالاثير نقل کرده است.
حالا بنا به عقيدهي طرفدار شبهات گفته شود که بانوي معظمه فاطمه در کنار قبر حسن مثني رضي الله عنه چه طور يک سال تنها ماند. آيا از محارمش نزد وي شبها بوده است يا نه؟.
اين قبيل شبهات واهيه قابل ذکر نيست؛ چون قطعا تنها نميشود و از کسان و خادمها در حضورش حاضر بودهاند. عينا همين حال دربارهي بانوي معظمه «رباب»موجود است و جاي شبهه تراشي نيست.
امالمؤمنين أمسلمة (رض) پس از شنيدن شهادت حضرت سيدالشهدا عليهالسلام در دشت کربلا و ظاهر شدن علامات شهادت آن حضرت به واسطهي تربتي که رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امام حسين سلام الله عليه به وي داده بودند، لباس سياه دربر کرد و قبهي سياهي در مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم زد و در آن خيمه عزادار شد.
ادريس عمادالدين قرشي در کتابش «عيون الاخبار و فنون الآثار» گويد: «و عن أبينعيم باسناده عن أمسلمة رضوان الله عليها، أنها لما بلغها مقتل الامام الحسين بن علي عليهالسلام أضربت قبة سوداء في مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و لبست السواد».
چون امالمؤمنين امسلمة رضي الله عنها سن شريفش بالا رفته بود، نتوانست به کربلا و به زيارت قبر مطهر سيدالشهدا عليهالسلام برود و در کنار قبر اطهر عزادار شود و لذا در مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قبهي سياهي زده و لباس سياه پوشيده و عزادار شده است و در سال (62) هجرت دار فاني را وداع گفته است؛ رضوان الله عليها.
غرض رويهي توقف زنان مدتي در کنار قبر بزرگان از ازواج در صدر اسلام معمول بوه است و از افراد بانوان خاندان رسالت نيز اين کار را عملي کردهاند و از طرف ائمهي هدي سلام الله عليهم منعي نرسيده است و در آن مواقع، بانوان هاشميات و ديگران ار منع از اين عمل و به جا آوردن آن نفرمودهاند.
طرفدار شبهات بس غيور است. ناراحت نشود اگر ماندن بانوي معظمه رباب در کربلا در کنار قبر سيدالشهدا عليهالسلام اصل داشته باشد. قطعا امام سجاد عليهالسلام او را تنها نميگذارد و بسيار احتمال قوي ميرود که قريب يک سال مانده و بعد مراجعت به مدينه کرده است. در مراجعت به مدينه هم قطعا با اشخاص مورد اعتماد مراجعت کرده است گرچه تاريخ ساکت است، ولي طرفدار شبهات يقين کند که با افراد مورد اطمينان مراجعت کرده است.
اگر مؤرخان احتمال ميدادند که بعد از بيشتر از يک هزار سال اين گونه شبهات پوچ به ذهن بعضي اشخاص خواهد آمد، اسامي اشخاصي را که آن بانوي معظمه با آنها مراجعت به مدينه کرده به دست ميآوردند و در تاريخ ثبت ميکردند.
در هر حال، طرفدار شبهات مسلم دانسته است که آن بانوي معظمه يک سال بيشتر پس از شهادت امام عليهالسلام در دنيا زندگي نکرده و در مدينه از دنيا رفته است. پس احتمالات و توهمت که اهلبيت يک سال در کوفه ماندهاند و يا در شام زياد توقف کردهاند و يا چندين ماه در اين دو محل ماندهاند، احتمالات و پندارهاي بياساس و توهمات و خيالات فاسده بيشتر نيست.
قاضي طباطبائي، تحقيقي راجع به اول اربعين حضرت سيدالشهدا عليهالسلام، /369 - 362).