بازگشت

الامام السجاد يبين فضيلتهم


اين اخبار نيز صاحب حاويه ايراد كرد. چون امام زين العابدين را پيش يزيد لعين بردند و بداتشند نزد يزيد، اين بيت ها انشا كرد:



لا تطمعوا في أن تهينونا و نكرمكم

و أن نكف الأذي منكم و تؤذونا



الله يعلم أنا لا نحبكم

و لا نلومكم ألا تحبونا



يزيد گفت:«يا غلام! شما را بر ما فخري نيست.»

امام گفت:«يا ابن معاوية و هند و صخر! لم يزل النبوة و الأمر لآبائي و أحدادي من قبل أن تولد و لقد كان جدي علي بن أبي طالب عليه السلام يوم بدر و احد و الأحزاب في يده راية الاسلام، و أبوك وجدك في أيديها راية الكفر. ثم أنشد؛ يعني: اي پسر معاويه و هند و صخره! هميشه بود نبوت و امارت براي پدران من و اجداد من پيش از آن كه تو در وجود آمدي و به تحقيق بوده جد من علي بن ابي طالب عليه السلام در روز بدر و احد و احزاب كه در دست او بود رايت اسلام و پدر تو در دست ايشان، رايت كفر.»

پس اين شعر بخواند:



ماذا تقولون اذ قال النبي لكم

ماذا فعلتم و أنتم آخر الأمم



بعترتي و بأهلي عند مفتقدي

منهم أساري و منهم ضرجوا بدم



ثم قال:«يا يزيد! لو تدري ما فعلت و ما الذي ارتكبت من قتل أبي و أهل بيتي و أخي و عمومتي اذا لهربت في الجبال. و فرشت في الرماد. و دعوت بالويل و الثبور. و يكون رأس الحسين ابن فاطمة و ابن علي عليه السلام منصوبا علي باب مدينتكم و هو وديعة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيكم فابشروا بالخزي و الملامة غدا اذ أجمع الناس، ليوم القيامة».

پس گفت: «اي يزيد! اگر بداني چه كردي و چه پيش گرفتي از قتل پدر من و اهل بيت من و برادر من و اعمام من در آن هنگام هر آينه به كوه ها گريزي و در خاكستر نشيني ويل و ثبور گويان.و حال آن كه سر حسين كه پسر فاطمه و علي است، منصوب است بر در شهر شما و امانت رسول خداي صلي الله عليه و آله و سلم بود در ميان شما. پس بشارت باد شما را به خواري و ملامت فردا چون جمع شوند مردم براي روز قيامت.»

عماد الدين، طبري، كامل بهايي، 178 - 177 / 2

پس يزيد به امام زين العابدين گفت:«يا ابن الحسين! شما را بر ديگر قريش چه فضيلت است؟»

امام عليه السلام گفت«نحن أهل بيت النبوة، و معدن الرسالة، و مختلف الملائكة و معدن التأويل و التنزيل من الدين، و قال الله تعالي: «سلام علي آل طه و يس، يا ويلك! لا تقاس صخر بن الحرب بأبي طالب، و لا معاوية بعلي بن أبي طالب، و لا أنت يا ابن الهند بالحسين بن علي،ولا ابنك بعلي بن الحسين.»

يعني:«ما أهل بيت نبوتيم و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائكه و معدن تأويل و فرود آمدن آن از دين و خداي تعالي گفته [است]: سلام بر آل طه و يس! اي واي بر تو! قياس مكن صخر بن حرب را به ابوطالب و نه معاويه را به علي بن ابي طالب و نه خود را اي پسر هند به حسين بن علي و نه پسر تو را به علي ابن الحسين.» عماد الدين، طبري، كامل بهايي، 298 / 2.