بازگشت

چند جمله كوتاه از آن بزرگوار


1 - ما تشا و رقوم الا و قد هدوا الي رشدهم. هيچ قومي با هم مشورت نكنند جز اين كه هدايت يابند

2 - اللؤم ان لا تشكر النعمه. پستي آن است كه شكر نعمت نكني

1 - قال لبعض ولده يا بني لا تواخ احدا حتي تعرف موارده و مصادره فاذا


استنبطت الخبر و رضيت العثرة فاخه علي اقالة العثرة و المواساة في العسرة

به بعضي از فرزندانش فرمود فرزندم برادري مكن با كسي تا بيازمائي و بداني كجا مي رود و كجا مي آيد و چه ريشه اي دارد و چون از حالش آگاه شدي با او برادري كن به شرط گذشت از لغزش و برابري و مواساة در سختي.

4 - القريب من قربته المودة و ان بعد نسبه و البعيد من باعدته المودة و ان قرب نسبه لاشيي اقرب من يد الي جسده و ان اليد ثقل فتقطع و يحسم

خويشاوند كسي است كه دوستيش او را نزديك كرده گر چه نسبتش دور باشد و بيگانه كسي است كه دوستيش او را دور كرده گر چه نسبش نزديك باشد. هيچ چيز از دست به بدن نزديكتر نيست ولي چون شكست و سنگيني كرد او را قطع كرده مي برند.

5 - العار اوهن من النار. رسوائي آسان تر است از جهنم رفتن.

اينها نمونه اي از علوم الهي و فيوضات رباني كه امام مجتبي عليه السلام معدن آن علوم گرديده و براي بشر سازنده و تربيت كننده است وگرنه علوم اهلبيت به وصف نيايد و هر چه فرموده اند درخور فهم مردمي است.



آنچه مي گويم بقدر فهم تو است

مردم اندر حسرت فهم درست



هر چيزي را نسبت به معدنش بسنجي نسبتش مانند قطره و دريا است. اكنون به جمله ي بعد مي پردازيم و لحظه اي با سفينة النجاة ابي عبدالله الحسين عليه السلام.

متن: و جعلت حسينا خازن و حيي حسين عليه السلام را خزينه دار وحي خود قرار دادم


حسيني كه چنين مقام خدا به او داده هر چه بگويد و هر چه كند از سرچشمه ي وحي گرفته و خطا و اشتباهي در او نيست و اعتراضي بر او وارد نخواهد بود و شهادت پر افتخار كه خدا او را كرامت فرموده القاء به تهلكه دانستن و به حساب آوردن اسائه ادب است و وظائف هر امامي قبلا از جانب خدا تعيين گرديده و عقل ما به اسرار كارشان نرسد و لا يقاس بآل محمد احد چنانچه در نهج البلاغه آمده احدي را به امامان قياس نتوان كرد.

متن: و اكرمته بالشهاده و ختمت له بالسعادة

او را به سبب شهادت گرامي داشتم و كار او را به سعادت و خوشبختي خاتمه دادم. آنچه فضيلت درباره ي شهيد وارد شده كه خود كتاب مفصلي است و بيان از وصف او عاجز است در حد اعلي و بالاتر از آن براي حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام ثابت و از اول مصداق شهيد تا آخر احدي به پايه ي فضيلت آن حضرت نخواهد رسيد و اين علاوه ي بر مقام امامت آن بزرگوار است چنانچه در همين حديث فرمايد: فهو افضل من استشهد و ارفع الشهدا درجة بالاتر و والاتر از تمام شهداء است. نه تنها خود آن بزرگوار بلكه اصحاب آن حضرت در ميانه ي اصحاب هر امام و پيغمبري. چنانچه خود آن حضرت گواهينامه پايان خدمت آنها را عطا فرمود و به جمله ي: اني ما اعلم اصحابا خيرا من اصحابي و لا اهل بيت ابروا و في من اهلبيتي. من اصحابي بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خانداني نيكوتر و باوفاتر از اهلبيت خود نمي شناسم با اين كه آن حضرت احاطه ي علمي بر ما كان و ما يكون دارد. حضرت عيسي بن مريم عليهماالسلام پيامبري اولوالعزم بود و در طول زمان نبوت و رسالت و تبليغ دوازده نفر اصحاب خاص بنام حواريين تربيت نمود و بعضي از آنها داراي روح نبوت بودند و پاسخ گوي نداي


حضرت عيسي عليه السلام. چنانچه خداي تعالي فرمايد:

و اذ قال عيسي بن مريم للحواريين من انصاري الي الله قال الحواريون نحن انصار الله و احباءه. با اين وصف در شب گرفتاري حضرت عيسي به دست يهود، از اطراف آن حضرت متفرق شدند و حتي اظهار ناشناسائي نمودند. اما اصحاب امام حسين عليه السلام سيدالشهداء با اين كه آنها را آزاد فرمود و رخصت رفتن با آن بيانات شيرين و خالصانه جواب دادند.



گر بر مقام عرش رسانم سرير فضل

مملوك اين جنابم و خواهان اين درم



گر بر كنم دل از تو و برادرم از تو مهر

اين مهر بر كه افكنم اين دل كجا برم



بابي انتم و امي طبتم و طابت الارض التي فيها دفنتم و فزتم فوزا عظيما. و در حديث است كه خداي متعال در عوض شهادت چهار فضيلت (در دنيا) به حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام عطا فرموده.

1 - شفاء در تربت آن بزرگوار

2 - اجابت دعاء زير قبه آن حضرت

3 - امامان از نسل و ذريه او گردانيد. 4 - مدت رفتن و برگشتن در زيارت آن حضرت از عمر زائر محسوب نمي شود.

جعلت كلمتي التامة معه و حجتي البالغه عنده بعترته اثيب و اعاقب.

كلمه تامه (معارف و حجج خود را) با او و همراه او قرار دادم و حجت رساي خود (براهين قطعي امامت را نزد او قرار دادم به سبب عترت او ثواب دهم و عقوبت كنم معارف و حجج الهي و براهين امامت با همه ي امامان عليهم السلام بوده زيرا امامت از سه راه ثابت مي گردد.

1 - تصريح پيغمبر صلي الله عليه و آله به امامت با نام و نشان.


2 - تصريح امام ثابت الامامه به امام بعد از خود با نام و نشان.

3 - دعوي امامت مقارن با معجزه ي مصدقه و نسبت به هر كدام از دوازده امام عليهم السلام بهر سه طريق اقامه ي حجت و برهان گرديده و ما از هر كدام نمونه اي در اين اوراق بيان مي كنيم و زياده را حواله بر كتب مبسوطه مي دهيم.