بازگشت

جابر بن عبدالله انصاري


جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام الانصاري از بزرگان اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است و اخبار در فضايل او بسيار است. از اصحاب بدر است، اوست كه تفسير آيه: اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الأمر منكم را درباره ي اولوالأمر از حضرت رسول صلي الله عليه و آله پرسيد و حضرت او را خبر داد كه اولوالأمر خلفاء و جانشينان منند اي جابر و امامان مسلمين هستند بعد از من اول آنها علي بن ابيطالب و تا آخر امامان نامبرده و درباره ي امام زمان (عج) دوازدهمين امامان وصافي نقل نموده است. او است كه سلام پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله را به فرزندانش امام محمد باقر عليه السلام رسانيد، او است كه امام پنجم حضرت باقر عليه السلام در كودكي سر او را بوسيد، او است اول كسي كه در اربعين زيارت قبر ابي عبدالله الحسين عليه السلام نمود و اين سنت سنيه از او بيادگار ماند. او است كه همين حديث شريف با بركت لوح را از حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها نقل نمود. او است كه در بسياري از غزوات با پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بود. او است كه


كه در جنگ صفين همراه اميرالمؤمنين عليه السلام بود. او است كه در اعتصام به حبل الله المتين و به پيروي از اميرالمؤمنين (ع) كوتاهي نكرد. او است كه مردم را تحريص و ترغيب مي كرد به پيروي و محبت اميرالمومنين علي (ع). او است كه در كوچه هاي مدينه و مجالس اعلام مي كرد كه: علي خير البشر فمن ابي فقد كفر. او است كه مي فرمود اي گروه اصحاب تأديب كنيد اولاد خود را به دوستي علي عليه السلام پس هر كه قبول نكرد به بيند مادرش چه كرده؟ و او در سال هشتاد و هفت وفات كرد و در اواخر عمر چشمانش نابينا شده بود و نود و كسري سال از عمرش گذشته بود و آخر كسي از صحابه كه در مدينه وفات كرد (و اول كسي كه در مدينه وفات يافت او صحابه و در بقيع مدفون گرديد عثمان بن مظعون بود) و پدر جابر - عبدالله انصاري از نقباء و حاضرين در بدر و احد بود و در احد شهيد شد و او را با شوهر خواهرش عمرو بن جموع و در يك قبر به خاك سپردند و فضائل جابر زياد داستان مهماني جابر از پيغمبر صلي الله عليه و آله با اصحاب كه قريب هزار نفر بودند با يك صاح جو كه نان پخته بود و گوسفندي كه ذبح كرده و پخته بود و همه سير شدند مشهور و در كتب معتبره مذكور است و حديثي در فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام از پيغمبر صلي الله عليه و آله كه فرمود:

يا علي لو لا مخافتي ان يقولوا فيك ما قالوا في عيسي بن مريم لقلت فيك مقالا يستشفون بتراب قدمك.

اگر ترس من نبود كه غلو كنند درباره ي تو چنانچه در حق عيسي ع گفتند درباره ي تو سخني مي گفتم كه خاك


قدم و آب وضويت را براي استشفاء ببرند.