بازگشت

جنادة بن حارث انصاري و همسرش ام عمرو


در روز عاشورا پيرزني به نام «ام عمرو»، كه همسر شهيد كربلا، يعني جنادة بن حارث انصاري از اهل مدينه بود پس از شهادت همسرش، پسري 21 ساله به نام «عمرو» داشت كه او را مأمور ساخت تا به ميدان جنگ برود و به شهادت برسد. پس از شهادت او، دشمن سرش را از بدن جدا كرد و به سوي لشكر امام عليه السلام پرتاب نمود، مادرش آن سر را برداشت و خطاب به او گفت:

أحسنت يا بني! يا سرور قلبي! و يا قرة عيني؛

آفرين اي پسرم! و اي شادي قلبم و اي نور چشمم!

سپس آن سر را به سوي دشمن افكند؛ يعني ما متاعي را كه در راه دوست مي دهيم، ديگر پس نمي گيريم آن گاه عمود خيمه خود، به نقلي، شمشيري را به دست گرفت و به دشمن حمله كرد و دو نفر از دشمن را كشت. او چنين رجز مي خواند:



اني عجوز سيدي ضعيفة

خاوية بالية نحيفة



أضربكم بضربة عنيفة

دون بني فاطمة الشريفة




من پيرزني ناتوان و شكسته حال و فرتوت هستم.

(در عين حال) با ضربت خشن و سخت، شما را مي كوبم، تا از حريم فرزند فاطمه زهرا عليهاالسلام حمايت كنم.

اگر امام حسين عليه السلام اجازه مي داد اين پيرزن شجاع را به اين صورت به ايثار و جهادش ادامه دهد، زير ضربات ناجوانمردانه ي دشمن به شهادت مي رسيد، لكن آن امام همام عليه السلام او را به خيمه اش برگردانيد و براي او دعا كرد. [1] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 28؛ مقرم، مقتل الحسين، ص 253.