بازگشت

خروج اجباري از مدينه


پس از وفات معاويه، يزيد نامه اي براي فرماندار مدينه نوشت تا بدون درنگ از حسين عليه السلام بيعت بگيرد؛ وليد، فرماندار مدينه شبانه امام عليه السلام را طلبيد و مفاد نامه را به


امام عليه السلام ابلاغ كرد. با تفاهم، جريان امر به فردا موكول شد، لكن مروان به فرماندار مدينه پيشنهاد بيعت شبانه يا ريختن خون حسين عليه السلام را داد كه با عكس العمل شديد امام عليه السلام روبه رو شد و از درخواستش منصرف گشت. وقتي امام حسين عليه السلام رفت، مروان به وليد گفت: گوش به سخن من ندادي، به خدا قسم! ديگر حسين [عليه السلام] نخواهد گذاشت كه به او دست يابي.

فرداي آن روز، مروان با امام حسين عليه السلام ملاقات كرد و درخواست بيعت را با آن حضرت عليه السلام در ميان گذاشت كه امام عليه السلام بالحني تند فرمود:

و علي الاسلام السلام؛ اذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد؛ [1] .

بايد فاتحه ي اسلام را خواند؛ زيرا امت اسلام به حاكم فاسدي هم چون يزيد مبتلا شده اند.

امام عليه السلام مي دانست كه اين بي خردان او را رها نمي كنند يا بايد بيعت كند و يا در صورت بيعت نكردن در مدينه بماند، كه قطعا به آرامي و بي سر و صدا كشته مي شد و اين همان خواسته ي امويان بود و يا بايد با يك برنامه ريزي صحيح، نهضت و شهادتي احياگر براي اسلام و ويرانگر براي كاخ نشينان اموي پايه ريزي كند، كه راه سوم را انتخاب كرد و براي رسيدن به آن راهي جز خروج از شهر مدينه را نداشت و سرانجام در شب يكشنبه، 28 رجب سال شصت هجري قمري همراه با فرزندان و برادران و برادرزادگان و بيشتر خاندانش، از مدينه به مكه حركت كرد و در شب جمعه سوم شعبان به مكه رسيد. [2] .


پاورقي

[1] سيد بن طاووس، الملهوف، ص 99.

[2] ترجمه‏ي ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 31 و 34.