بازگشت

اطاعت و فرمانبري


يكي از ويژگي هاي قيام كربلا، رابطه ي دوستانه بين امام و امت بود. در اين قيام، حضور همه ي ياران در كنار امام حسين عليه السلام به صورت داوطلبانه و به دور از هر گونه الزام و جبر بود. آنان با اعتقاد راسخي كه به حقانيت حسين عليه السلام و راهش داشتند و نيز علاقه و عشق وافرشان به او همچون پروانه گردش جمع شدند و تا لحظه ي آخر او را رها نكردند. با وجود اين كه امام حسين عليه السلام آنان را آزاد گذاشت كه به مأمن و خانه خويش برگردند، آنان امتناع ورزيدند و با آن كه مي دانستند پايان كار چيزي جز كشته شدن و شهادت نيست باز از او دست نكشيدند.

در شب عاشورا آن امام همام ياران و اصحاب خود را فراخواند و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:

فاني لا أعلم أصحابا أوفي و لا خيرا من أصحابي، و لا أهل بيت أبر و لا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم الله عني خيرا؛ [1] .

من ياراني بهتر و باوفاتر از شما سراغ ندارم، و اهل بيتي نيكوتر و جوياي پيوند، از خاندان خويش نمي شناسم خداوند شما را جزاي خير دهد.

آن حضرت پس از بيان فوق به ياران خود فرمود:

هذا ليل قد غشيكم فتخذه جملا؛ [2] .

اين شب است كه شما را در برگرفته از آن مركب بهره گيريد و برويد (تا دچار سرنوشت فردا نشويد).

فان هؤلاء انما يريدوني دونكم و لو قتلوني لم يصلوا اليكم و أنتم في حل وسعة؛ [3] .


اين نابه كاران مرا هدف دارند، و با كشتن من به هدف رسيده اند و به شما توجهي نمي كنند. شما آزاديد و در اختيار خوديد.

در مقابل اين پيشنهاد، ياران امام حسين عليه السلام آخرين درجه ي پيمان سپاري را، هم با زبان و هم در عمل، به نمايش گذاشتند.

در پاسخ امام عليه السلام، ياران باوفايش دوباره پيمان وفاداري بستند و گفتند:

قبح الله العيش بعدك؛ [4] .

خداوند زندگاني بعد از تو را زشت گرداند!

نيز عرضه كردند: اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله! چگونه باشد كه ما تو را بگذاريم و برويم، هرگز از تو جدا نمي شويم و تا جان در تن داريم، با دشمنان تو مي جنگيم، جان و تن ما فداي تو باد! [5] .

در ميان هاشميان نخست حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام لب به سخن گشود و گفت:

لم نفعل ذلك؟ أنبقي بعدك؟! لا أرانا الله ذلك أبدا؛ [6] .

چه كنيم؟ آيا پس از تو زنده بمانيم؟! خداوند ما را در چنين حالي هرگز نبيند!

زهير بن قين، در شب عاشورا به امام عليه السلام عرض كرد: خداوند آن روز را نياورد كه پسر پيامبر عليه السلام را در ميان دشمن رها كنم و خود نجات يابم!

و نيز گفت: اگر هزار بار در راه تو كشته شوم و زنده گردم، دست از تو برنمي دارم. [7] .

سعيد بن عبدالله حنفي گفت: اگر هفتاد بار كشته شوم و سپس زنده گردم آن گاه مرا


بسوزانند و خاكسترم را به باد دهند، باز دست از تو برنخواهم داشت. [8] .

و «مسلم بن عوسجه» نيز گفت: جان من فداي تو باد! تا زنده ايم در حضور تو با دشمنان مي جنگيم تا نيزه هاي ما خرد شود و شمشيرهاي ما بشكند. [9] .

وقتي اين ياران چنين اظهار فرمانبري كردند امام عليه السلام در حق آنان دعاي خير فرمود و بشارت بهشت به آنان داد و جايگاه بهشتي آنان را به ايشان نشان داد. [10] .

مطالعه و بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه در حادثه ي كربلا هيچ يك از ياران امام عليه السلام نافرماني نكردند و هر كاري را به اذن امام حسين عليه السلام انجام مي دادند و تا لحظه ي شهادت مطيع ايشان بودند.


پاورقي

[1] الفتوح، ص 896، ابن‏اعثم؛ تاريخ طبري، ج 3، ص 315؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 112، 111.

[2] همان.

[3] انکم تقتلون کلکم حتي لا يقلت منک أحد - بحارالأنوار، ج 45، ص 89.

[4] بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 185؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 112.

[5] ابن‏اعثم، الفتوح، ص 897؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 112.

[6] موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام، ص 400.

[7] العيون العبري، ص 90؛ معالم المدرستين، ج 3، ص 112.

[8] ابي‏مخنف ازدي، وقعة الطف، ص 199.

[9] ابن‏اعثم، الفتوح، ص 897؛ معالم المدرستين، ج 3،ص 112.

[10] قطب راوندي، الخرائج، ج 2، ص 847.