بازگشت

صحنه هاي نوراني و ظلماني عاشورا


در قيام كربلا و حادثه ي عاشورا از آغاز تا پايان مجموعه اي از حوادث و صحنه هاي دلپذير و دلخراش ديده مي شود كه بعضي از آن ها سرشار از انسانيت و جوانمردي و عزت و عظمت است كه اين صحنه هاي دلپذير و جذاب و به ياد ماندني در نهايت، قيام كربلا را براي هميشه مورد توجه انسان هاي آزاده و حق طلب قرار داده و از نشستن گرد و غبار فراموشي به آن جلوگيري كرده است. البته در برابر اين صحنه هاي نوراني، حوادث دلخراشي هم رخ داد كه بيانگر خيانت و قساوت بني اميه بود.

صحنه هاي دلخراش و ضد انساني و ظالمانه در قيام كربلا فراوان است كه انسان هاي آزاده و منصف، بدين جهت توجه دارند.

اين صحنه هاي بي رحمانه و تلخ نيز در بقاي نهضت امام حسين عليه السلام همچون صحنه هاي مثبت بسيار نقش داشته و دارد. چون همان گونه كه صحنه هاي مثبت در خاطر انسان ها با گذشت زمان ثابت مي ماند؛ صحنه هاي منفي و ظالمانه نيز در خاطره ها باقي مي ماند. مرحوم شهيد مطهري قدس سره در تبيين اين مفاد بياني دارد كه در ذيل آورده مي شود:

حادثه ي عاشورا و تاريخچه ي كربلا دو صحنه دارد، يك صفحه ي سفيد و نوراني، و يك


صفحه ي تاريك و ظلماني كه هر دو صفحه اش، بي نظير است و يا كم نظير. اما صفحه ي سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در آن فقط جنايت بي نظير و يا كم نظير مي بينيم. يك وقت حساب كردم و ظاهرا در حدود 21 نوع پستي و لئامت در اين جنايت ديدم و خيال هم نمي كنم در دنيا چنين جنايتي ديده بشود كه تا اين اندازه تنوع داشته باشد....

از اين نظر حادثه ي كربلا، يك جنايت و يك تراژدي است، يك مصيبت است يك رثاست. اين صفحه را كه نگاه مي كنيم، در آن، كشتن بي گناه مي بينيم، كشتن جوان مي بينيم، كشتن شيرخوار مي بينيم، اسب بر بدن مرده تاختن مي بينيم، آب ندادن به يك انسان مي بينيم، زن و بچه را شلاق زدن مي بينيم، اسير را بر شتر بي جهاز سوار كردن مي بينيم، از اين نظر قهرمان حادثه كيست؟

واضح است كه حادثه را از جنبه ي جنايي نگاه كنيم آن كه مي خورد قهرمان نيست، آن بيچاره مظلوم است، قهرمان حادثه در اين نگاه «يزيد بن معاويه» است و «عبيدالله بن زياد» است، «عمر سعد» است، «شمر بن ذي الجوشن» و خولي است و يك عده ي ديگر.

اما آيا تاريخچه ي عاشورا همين يك صفحه است؟ اين تاريخچه يك صفحه ي ديگر هم دارد كه قهرمان آن صفحه، ديگر پسر معاويه (يعني يزيد) نيست، پسر زياد نيست، پسر سعد نيست، شمر نيست، در آن جا، قهرمان، حسين عليه السلام است، در آن صفحه، ديگر جنايت نيست، تراژدي نيست، بلكه حماسه است، افتخار و نورانيت است، تجلي حقيقت و انسانيت است، تجلي حق پرستي است. آن صفحه را كه نگاه مي كنيم مي گوييم بشريت حق دارد به خود ببالد... چرا صفحه ي نوراني اين داستان را كمتر مطالعه مي كنيم؛ در حالي كه جنبه ي حماسي اين داستان صد برابر بر جنبه ي جنايي آن مي چربد و نورانيت اين حادثه بر تاريكي آن خيلي مي چربد... من نمي گويم آن صفحه ي تاريك را نبايد ديد، بلكه بايد آن را ديد، اما اين مرثيه هميشه بايد مخلوط با


حماسه باشد. [1] .


پاورقي

[1] مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، ص 121.