بازگشت

امام زين العابدين و احياي نهضت عاشورا


امام زين العابدين كه خود در اين حادثه ي دلخراش حضور داشت، پس از شهادت


پدر، پرچم اين نهضت را به دوش گرفت. در اين جا به بعضي از محورهاي عملي فعاليت آن بزرگوار در جهت حفظ و بقاي نهضت مي پردازيم:

براساس نقل مشهور تاريخ نگاران، تاريخ ولادت امام سجاد عليه السلام در سال 38 هجري قمري است و تاريخ شهادت آن حضرت عليه السلام سال 94 هجري قمري ذكر كرده اند، بنابراين آن حضرت در حادثه ي كربلا حدود 23 سال داشته است.

با توجه به بيماري حضرت، بزرگان بني اميه پس از فاجعه غمبار كربلا و كشتن امام حسين عليه السلام احساس كردند كه آخرين ضربه را به اسلام راستين وارد آوردند و اكنون همه چيز به سود آن پيش خواهد رفت، كه براساس ظاهر، احساسي طبيعي و صحيح به نظر مي آمد.

پيوسته در هر جنگ و ستيزي، آن گاه كه رهبر و نقطه ي رأس هرم كشته و فاني مي شود، جانشين احتمالي را نيز نشانه مي روند تا با كشتن و نابودي او جبهه ي مخالف را از هر نظر، شكست خورده و از هم پاشيده انگارند، تا با خاطري آسوده به حاكميت خويش ادامه دهند. در نضهت عاشورا، تنها چيزي كه مي توانست براي دشمن نگراني ايجاد كند، وجود علي بن الحسين عليه السلام بود كه با توجه به مرض سخت آن حضرت عليه السلام از اين جهت نيز خود را ايمن احساس كردند و حتي وقتي قصد كشتن آن حضرت عليه السلام را كردند به جهت اطميناني كه از عدم ادامه ي حياتش داشتند از كشتن او منصرف شدند.

لكن از عصر همان روز عاشورا، امامت امام سجاد عليه السلام آغاز مي شود و خداوند براساس مصلحت، بقاي امامت آن حضرت را در بستر بيماري قرار مي دهد، و همان گونه كه گفته شد، براي بيماري آن حضرت از كشتن وي (طبق نقلي به جهت وساطت شخصي به نام حميد بن مسلم) منصرف مي شود. و اين بيماري هم چنان ادامه داشت و هر بار در كوفه و شام قصد كشتن آن حضرت را مي نمودند؛ شرايطي از جمله رشادت هاي مدبرانه ي عمه اش زينب كبري عليهاالسلام مانع از شهادت آن حضرت به دست آن نابخردان مي شد و در واقع اراده ي الهي بر حيات آن حضرت تعلق گرفته بود. از اين رو


امام عليه السلام از تمام تهديدها و تصميم هاي دشمن مبني بر كشتن او در امان ماند تا حجت خدا بعد از حسين عليه السلام كه مايه ي دوام و قوام هستي و بقاي حيات است باقي بماند.

اما امام سجاد عليه السلام در سايه ي اين حيات، دست به كار بزرگي زد، و آن انجام دادن رسالت بقا و حفظ نهضت پدرش امام حسين عليه السلام بود كه از عهده ي اين وظيفه به خوبي برآمد. كه در طول مدت اسارت به بخش هايي از نقش آن حضرت عليه السلام در بقاي نهضت به ويژه از طريق ايراد خطبه هاي آتشين خطاب به مردم و حاكمان غاصب اشاره شد.

اكنون در اين بخش به قسمت هايي از شيوه هاي تبليغي و عملي آن حضرت در جهت ابقا و احياي نهضت عاشورا پس از اسارت و نيز آثار آشكار آن مي پردازيم:

از مؤثرترين سياست هاي امام عليه السلام براي احياي نهضت عاشورا، برخوردهاي عملي حضرت است كه از اين رو كه در طول دوران امامت خود، پيوسته سوگوار عاشورا بودند و در اين مصيبت آن قدر گريستند كه جزء «بكائين عالم» قرار گرفتند.

آن امام عليه السلام به هر بهانه اي و در هر مناسبتي ماجراي كربلا را يادآوري مي كردند. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه امام زين العابدين عليه السلام چهل سال يا 35 سال براي پدرش گريست و در اين مدت روزها را روزه مي گرفت و شب ها را در عبادت به سر مي برد و هنگام افطار وقتي غذا نزدش مي آوردند، اشك مي ريخت و مي فرمود:

قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا؛ [1] .

پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله حسين عليه السلام گرسنه و تشنه كشته شد.

پياپي اين جمله را مي گفت به حدي كه خوراكش از اشك چشمش خيس مي شد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

فبكي علي الحسين عشرين سنة، ما وضع بين يديه طعام الا بكي...؛


(امام سجاد عليه السلام) در مصايب امام حسين عليه السلام بيست سال گريست. طعامي نزدش نگذاشتند مگر آن كه گريست.

نيز در شرح حال آن حضرت نوشته شده است كه آن حضرت وقتي قصابي را مي ديد كه گوسفندي را ذبح مي كند، به ياد امام حسين عليه السلام مي افتاد و مي فرمود: به اين گوسفند در آستانه ي قرباني شدن آب بدهيد، پدرم را با لب تشنه سر بريدند.

در پاسخ به يكي از خادمان كه از روي دلسوزي به امام عليه السلام مي گفت: گريه نكنيد كه جانتان به خطر مي افتد، فرمود: وقتي يكي از دوازده فرزند حضرت يعقوب عليه السلام غايب شد، با اين كه مي دانست او زنده است؛ آن قدر از فراغ او گريست كه چشمانش سفيد شد؛ ولي من اجساد پاره پاره ي پدر، برادرانم و دوستانم را ديدم، چگونه غم و اندوه من پايان پذيرد!؟ من هر وقت به ياد آنان مي افتم بي اختيار قطره هاي اشك از چشمانم سرازير مي شود. [2] .


پاورقي

[1] همان، ص 233.

[2] مقرم، مقتل الحسين، ص 377.