بازگشت

محاكمه ي يزيد


امام متوجه يزيد شد و فرمود: اي يزيد! اين محمد صلي الله عليه و آله كه نام او با عظمت برده شد جد تو است يا جد من؟ اگر بگويي جد توست همه مي دانند تو دروغ گفته اي و اگر جد من است؛ چرا پدرم را مظلومانه كشتي، [1] اموالش را به غارت بردي و اهل بيتش را اسير كردي؟

سپس دست به گريبان برد و آن را چاك زد و سخت گريست و فرمود: قسم به خدا! اگر كسي در دنيا باشد كه جدش رسول خدا باشد آن شخص منم. رو به مردم كرد و فرمود: اي مردم! چرا پدرم را كشت؟ چرا ما را مانند بيگانگان از اسلام، اسير كرد؟ و ادامه داد: اي يزيد! با اين همه جنايات بازمي گويي: أشهد أن محمدا رسول الله و به طرف قبله مي ايستي، در حالي كه در روز قيامت جدم و پدرم دشمن تو هستند!


يزيد بر سر مؤذن فرياد زد كه بگو: قد قامت الصلاة. در اين هنگام بين مردم همهمه و زمزمه سختي افتاد بعضي نماز خواندند و بعضي نماز نخواندند و پراكنده شدند. [2] .

دكتر آيتي مي نويسد: امام چهارم عليه السلام در سال 61 هجري قمري به هر برنامه اي بود وارد اين شهر شد و فرصتي به دست آورد تا با مردم آن سخن بگويد و پرده از روي حقايقي كه در مدت 46 سال از مردم آن مرز و بوم نهفته مانده بود بردارد. اين مجال سخنراني هر چند به آساني به دست امام عليه السلام نيفتاد و مشكلات و ناراحتي هاي فراواني به همراه داشت، بسيار مغتنم شمرده و چه بهتر كه با اصرار خود خليفه، فرزند اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسين عليه السلام به دمشق آيد و روي منبري كه براي بد گفتن به پدران بزرگوارش گذاشته شده برآيد و به حساب تبليغات 46 ساله بني اميه برسد و مردمي را كه سال ها در گمراهي و دوري از حق به سر برده اند با يك سخنراني چنان روشن كند كه همان جا مخالفان اهل بيت عليهم السلام موافق شوند و مردم شام با نام هاي مقدس آشنا شوند كه كمتر آن ها را شنيده اند. [3] .

دستگاه اموي كه با تبليغات گسترده و هزينه هاي گزاف بنا داشت تا نهضت امام حسين عليه السلام را به فراموشي بسپارد و نام حسين عليه السلام را از صفحه ي دل مردم آن عصر پاك كند و چراغ اسلام و اهل بيت عليهم السلام را براي هميشه خاموش گرداند، بدين كار موفق نشد؛ چون اهل بيت عليهم السلام با خطبه ها و سخنراني هاي پرشور خود به ويژه اين خطبه ي ظلم ستيز و بيدارگر، مردم را متوجه حسين و كربلا و عاشورا ساختند و پيام مظلوميت اهل كربلا را به گوش همه رساندند و زنده و مردم جاهل را از خواب گران بيدار كردند و اركان حكومت شيطاني امويان را متزلزل ساختند و اساس تبليغات چندين ساله ي دودمان ابي سفيان را كه عليه دودمان رسالت انجام مي دادند از بيخ و بن كندند.

اين نهضت دل هاي مردم را متوجه دودمان پيامبر و مظلوميت آن ها كرد و در نتيجه


قيام هايي عليه بيدادگران از هر طرف شكل گرفت و خواب خوش را بر چشم جنايتكاران اموي حرام كرد. نيز دكتر آيتي مي نويسد: فرزند امام حسين عليه السلام در ضمن خطابه ي خويش، جاي اهل بيت عليهم السلام را در حوزه ي اسلامي نشان داد و پرده از روي چهره ي تابناك فضايل و مناقب آنان برداشت. [4] .

«ابن جوزي»مي نويسد: به خدا قسم! در بين مردم كسي نبود مگر آن كه به جهت كشتن حسين به يزيد ناسزا مي گفت و او را سرزنش مي كرد و از او فاصله مي گرفت [5] و در كامل ابن اثير آمده است: نفرت و انزجار عمومي از يزيد بن معاويه تا آن حد بود كه او قتل امام حسين عليه السلام را به ابن زياد نسبت داد. [6] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 139 - 137.

[2] مقرم، مقتل الحسين، ص 353 - 351.

[3] آيتي، بررسي تاريخ عاشورا، ص 228.

[4] همان، ص 232.

[5] تذکره ابن‏جوزي، ج 4، ص 148.

[6] کامل ابن‏اثير، ج 4، ص 45.