بازگشت

سخنراني كوتاه أم كلثوم


پس از ورود كاروان اهل بيت عليهم السلام به دروازه ي كوفه، آن گاه كه زينب با ذكر اشعار حاوي گفتگو با سر بريده ي برادر، همه ي تماشاگران را به گريه و زاري واداشت، ام كلثوم عليهاالسلام ضربه ي آخر را بر پيكر فكر و انديشه ي خفته ي كوفيان وارد آورد و فرمود:

صه يا أهل الكوفة! تقتلنا رجالكم و تبكينا نساؤكم؟ فالحاكم بيننا و بينكم الله يوم فصل القضاء؛ [1] .

اي اهل كوفه! مردان شما ما را مي كشند و زنان شما بر ما مي گريند؟! خدا روز قيامت بين ما و شما حكم فرمايد.

با اين كلام كوتاه اما پرمحتوا، اكنون ديگر، شيون و ناله به اعتراض تبديل شده است. چرا چنين نشود؟ و حال آن كه وقتي زنان كوفه از روي دلسوزي به حال اطفال گرسنه، نان و خرما براي آنان مي آوردند، ام كلثوم عليهاالسلام آن ها را برمي گرداند و مي فرمايد:

يا أهل الكوفة! ان الصدقة علينا حرام؛ [2] .

اي اهل كوفه! همانا صدقه بر ما (اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله) حرام و ممنوع است.

كوفيان خوب مي دانستند كه صدقه بر آل محمد صلي الله عليه و آله حرام است. اگر اينان اهل بيت پيامبرند پس چرا اسير شده اند؟ از اين رو برايشان سؤال پيش آمد:

من أي الأساري أنتن؛

شما از اسيران كدام مملكت و قبيله ايد؟


در پاسخ فرمود:

نحن أساري آل محمد صلي الله عليه و آله؛ [3] .

ما اسيران آل محمديم صلي الله عليه و آله.

وقتي چنين شنيدند، براي زنان بي پوشش چادر و مقنعه آوردند. با اين سخن و حركت ام كلثوم عليهاالسلام، اسيران به صورت گروهي آزاده درآمدند و در مقابل، لشكري در دست آنان اسير و زبون و بيچاره شدند و تمام نقشه هاي شيطاني شان نقش بر آب شد و طعم شيرين پيروزي در كامشان تلخ بلكه زهر شد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 115.

[2] همان، 114.

[3] همان، ص 108.