بازگشت

عرفاء


عرفاء جمع عريف، و عريف منصبي بوده است در قبيله كه صاحب آن رياست عده اي از افراد قبيله و سرپرستي امور آنان را برعهده داشته و نسبت به اعمال آن افراد در مقابل حكومت پاسخگو بوده است. وظيفه اي كه عريف انجام مي داد و نيز تعداد افراد تحت نظر او «عرافة » ناميده مي شد. [1] .

اين منصب در قبايل عرب در زمان جاهليت وجود داشت و از نظر اداري يك يا دو درجه پايين تر از رياست قبيله بود. [2] .

اما پس از پايه ريزي نظام اسباع در سال 17 هجري، نظام عرفاء به گونه اي ديگر پي ريزي شد؛ بدين ترتيب كه ملاك تعداد افراد تحت سرپرستي هر عريف را تعدادي از افراد قرار دادند كه عطاء و حقوق آنها و زن و فرزندانشان صدهزار درهم باشد [3] و از اين جاست كه تعداد افراد «عرافت »هاي مختلف متفاوت بود، زيرا نظامي كه عمر بن خطاب براي پرداخت عطاء به مقاتلين در نظر گرفته بود بر پايه مساوات قرار نداشت، بلكه براساس فضايل و ويژگيهاي افراد؛ مانند صحابي بودن، شركت در جنگهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)، شركت در فتوحات و... متغير بود [4] و بدين ترتيب «عرافت »هاي مختلف از بيست تا شصت مقاتل را در برمي گرفت كه زن و فرزندان آنها نيز به اين رقم اضافه مي شدند.

وظيفه اوليه عرفاء در آن زمان اين بود كه عطاء و حقوق افراد تحت مسؤوليت خود را از امراي اسباع تحويل مي گرفتند و به آنان مي رساندند و در هنگام جنگ، افراد خود را آماده مي كردند و احيانا اسامي افراد متخلف از جنگ را به اطلاع والي يا امراي اسباع مي رساندند.

اما در هنگامي كه لشگريان عرب شهرنشين شده، و در كوفه مستقر گرديدند، عرفاء اهميت بيشتري يافتند، زيرا علاوه بر مسؤوليتهاي سابق، مسؤوليت كامل برقراري امنيت در محدوده زير نظارتشان، به آنها واگذار گرديد.

در اين هنگام آنها، دفترهايي تهيه كرده بودند كه در آن اسامي مقاتلين، زن و فرزندانشان و نيز موالي آنها ضبط شده بود و اسامي تازه متولدين و سال تولد نيز ثبت مي شد چنان كه اسامي افرادي كه از دنيا مي رفتند محو مي گرديد و بدين ترتيب شناخت كاملي از افراد خود داشتند.

چنين به نظر مي رسد كه همچنان كه عرفاء در اين زمان در مقابل والي مسؤول بودند [5] نصب و عزل آنها نيز توسط والي صورت مي گرفت؛ نه امراي اسباع يا ارباع.

در هنگام بروز تشنج و اضطراب در شهر، نقش و اهميت عرفاء دو چندان مي شد، زيرا آنها مسؤول برقراري نظم در رافت خود بودند و طبعا اگر حكومت مركزي شهر قوي بود، از آنان مي خواست كه افراد قيام كننده را معرفي نمايند. [6] .

در ميان واليان كوفه، زياد و پسرش، عبيدالله، بيشترين استفاده را از اين نظام در سركوب قيام شيعيان و خوارج و ساير مخالفان و به اصطلاح برقراري نظم نمودند مثلا تاريخ نويسان پيرامون اولين اقدام عبيدالله بن زياد پس از ورود به كوفه چنين نوشته اند:

«عبيدالله مردم و عرفاء كوفه را به نزد خود فراخواند و خطاب به آنان با شدت چنين گفت: شما بايد اسامي غريب ها و موافقين و مخالفين اميرالمؤمنين يزيد! را براي من بنويسيد. هر كس چنين كرد با او كاري ندارم، اما هر كس از عرفاء كه چنين اقدامي ننمايد بايد مسؤوليت عرافت خود را به عهده بگيرد؛ بدين ترتيب كه هيچ مخالفت و شورشي عليه ما در عرافت او نباشد. و اگر چنين نكرد خون و مال او بر ما حلال است و اگر در ميان عرافتي شخصي از مخالفين اميرالمؤمنين (يزيد)! يافت شود كه عريف او نامش را براي ما ننوشته باشد، آن عريف را درب خانه اش بر دار مي آويزيم و آن عرافت را از عطاء و حقوق محروم مي نماييم ». [7] .

اين اقدام عبيدالله در استفاده از عرفاء بسيار مؤثر افتاد و يكي از مهمترين موجبات شكست نهضت مسلم را فراهم آورد.


پاورقي

[1] ابن‏منظور، لسان العرب، تعليق علي شيري، چاپ اول: بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408 ق،9/154.

[2] تاريخ التمدن الاسلامي، 1/176.

[3] تاريخ طبري،3/152.

[4] براي اطلاع بيشتر از ويژگيهاي نظام عطاي عمر مراجعه شود به: تاريخ طبري،3/108.

[5] تنظيمات الجيش العربي الاسلامي،223 و الحياة الاجتماعية و الاقتصادية في الکوفة،49 به بعد.

[6] همان.

[7] تاريخ طبري، 4/267.