بازگشت

علل نامه نگاري و دعوت كوفيان از امام حسين


نامه نگاري و دعوت كوفيان از امام حسين (عليه السلام) اولين بار در سال 49 يا سال 50 هجري، يعني پس از وفات امام حسن ( عليه السلام) و به وسيله «جعدة بن هبيرة بن ابي وهب » آغاز شد [1] كه پس از جواب امام حسين (عليه السلام) مبني بر احترام گذاشتن آن حضرت ( عليه السلام) به عهدنامه اي كه با معاويه امضا شده است، متوقف ماند.

پس از مرگ معاويه در سال 60 هجري و استنكاف آن حضرت (عليه السلام) از بيعت با يزيد و حركت از مدينه به مكه، اين نامه نگاري دوباره شروع شد و سپس شدت گرفت؛ به گونه اي كه تعداد نامه هاي رسيده به آن حضرت را تا 600 نامه در روز و تعداد كل نامه ها را 12 هزار نوشته اند [2] كه البته شايد تعبير 12 هزار نامه نگار درست تر به نظر رسد، زيرا در يك نامه ممكن بود اسامي بسياري مندرج گردد، و امام حسين (عليه السلام) همه يا بعضي از اين نامه ها را در خورجيني قرار داده بود و در سفر به سمت كوفه آنها را همراه مي برد. [3] .

به طور كلي مي توان علل زير را براي اين نامه نگاري ها ذكر نمود:

1 - گروهي از نامه نگاران مانند سليمان بن صرد خزاعي، رفاعة بن شداد بجلي، مسيب بن نجبه و... از شيعيان خاص حضرت علي (عليه السلام) بوده و حكومت عدل علي (عليه السلام) را درك كرده و طي بيست سال تسلط بني اميه از ظلم و جور آنها به ستوه آمده بودند و دنبال كوچكترين فرصت براي برپايي قيام عليه بني اميه بودند و شخصيت امام حسين (عليه السلام) و استنكاف آن حضرت ( عليه السلام) از بيعت با يزيد بهترين فرصت براي آنها بود.

2 - كوفه در زمان حكومت حضرت علي (عليه السلام) مهمترين شهر مملكت اسلامي به شمار مي رفت، زيرا پايتخت رسمي مملكت بود. در اين زمان عمده رقيب اين شهر، شام بود كه معاويه در آن حكم مي راند اما از آنجا كه حكومت او غير رسمي بود، كوفه در اين رقابت طرف پيروز بود. بديهي است كه پايتختي اين شهر، علاوه بر اهميت سياسي فوايد اجتماعي و اقتصادي نيز براي اهالي آن در برداشت. اما پس از تسلط معاويه بر مقدرات مملكت اسلامي و به سبب خشم و نفرت او از كوفه، اين شهر به شهري عادي تنزل پيدا كرد.

از اين رو با مرگ معاويه، مردم به ياد دوران خوش پايتختي اين شهر كه در آن زمان قدر آن را ندانسته بودند افتاده و به تلاش براي بازگرداندن عظمت از دست رفته پرداختند.

اين توجيه را مي توانيم براي بسياري از نامه ها، نه همه آنها، بياوريم.

3 - با شروع نامه نگاري، شور و هيجان زايدالوصفي در كوفه ايجاد شد و عده زيادي تحت تاثير همين حالت اقدام به نامه نگاري نمودند.

4 - عده اي از سران و متنفذان قبايل مانند «شبث بن ربعي »، «حجاربن ابجر»، «يزيدبن حارث »، و «قرة بن قيس »، «عمرو بن حجاج زبيدي »، «محمدبن عمير بن عطارد» [4] كه چندان دل خوشي از خاندان اهل بيت عصمت نداشتند براي آن كه از قافله عقب نمانند و در حكومتي كه به وسيله امام حسين (عليه السلام) تشكيل مي شود، نفوذ و رياست خود را حفظ كنند، عاطفي ترين نامه ها را به امام حسين (عليه السلام) نوشتند و آن حضرت ( عليه السلام) را دعوت به كوفه نمودند، اما همين كه ورق برگشت، آنها در موقعيتهاي حساس سپاه عمربن سعد قرار گرفتند، به گونه اي كه امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا در مقابل لشگر كوفه قرار گرفت و فرمود:

«يا شبث بن ربعي و يا حجاربن ابجر و يا قيس بن الاشعث و يا يزيد بن الحارث الم تكتبوا الي ان قد اينعت الثمار و اخضر الجناب و طمت الجمام و انما تقدم علي جند لك مجند فاقبل ». [5] .

اي شبث بن ربعي، و اي حجار بن ابجر، و اي قيس بن اشعث، و اي يزيد بن حارث!! آيا شماها نبوديد كه به من نوشتيد: ميوه ها رسيده و هنگام چيدن آنها شده و خرماها سبز گرديده و زمين پر از گياه شده است و سپاهي آماده در انتظار توست! پس بشتاب؟!»


پاورقي

[1] الاخبار الطوال، 221.

[2] بحارالانوار، 44/334.

[3] تجارب الامم، 2/59.

[4] الاخبار الطوال،229.

[5] تاريخ طبري، 4/323.