بازگشت

دنيا طلبي


گرچه بسياري از مسلمانان صدر اسلام با هدفي خالص و به جهت رضاي حق و پيشرفت اسلام در فتوحات اسلامي شركت جستند، اما كم نبودند افراد و قبايلي كه به قصد به دست آوردن غنايم جنگي در اين جنگها شركت مي جستند اينان پس از سكونت در كوفه حاضر به از دست دادن دنياي خود نبودند و به محض احساس خطري نسبت به دنياي خود عقب نشيني مي كردند و به عكس، هر گاه احساس حظي مي نمودند فورا در آن داخل مي شدند. شاهد صادق اين مطلب حضور كوفيان در دو جنگ جمل و صفين است. هنگامي كه در سال 36 هجري حضرت علي (عليه السلام) از مدينه به سمت عراق براي مقابله با شورشيان مستقر در بصره، رهسپار عراق شد، از كوفيان درخواست كمك نمود. كوفيان كه هنوز حكومت علي ( عليه السلام) را نوپا مي ديدند و از سرنوشت جنگ به خصوص با توجه به كثرت سپاه بصره بيمناك بودند، كوشيدند از زير بار اين دعوت شانه خالي كنند و بالاخره پس از تبليغها و تشويقهاي فراوان تنها 12 هزار نفر يعني حدود 10 درصد جمعيت مقاتل كوفه در اين جنگ شركت جستند؛ [1] و پس از اتمام جنگ، يكي از اعتراضهاي نخبگان و خواص آنان، تقسيم نكردن غنايم از سوي حضرت علي (عليه السلام) بود. [2] .

اما در جنگ صفين كه كوفيان حكومت علي (عليه السلام) را سامان يافته مي ديدند و اميد فراواني به پيروزي مي داشتند، رغبت بيشتري به شركت در جنگ نشان دادند، به طوري كه تعداد سپاهيان آن حضرت (عليه السلام) در اين جنگ را بين 65 تا 120 هزار نفر نگاشته اند [3] كه شمار افراد غيركوفي آن بسيار ناچيز بود.

كثرت بيعت كنندگان با مسلم را نيز مي توان با همين اصل توجيه نمود، گرچه عده قليلي افراد مخلص نيز در ميان آنها بودند.

مردم كوفه در آن هنگام از سويي به علت مرگ «معاويه » و جواني «يزيد» حكومت مركزي شام را دچار ضعف مي ديدند و از سوي ديگر فرماندار كوفه، «نعمان بن بشير» را قادر به مقابله با قيامي جدي نمي دانستند. از اين رو تجمع عده اي از شيعيان مخلص به رهبري «سليمان بن صرد خزاعي » و پيشنهاد دعوت از امام حسين (عليه السلام) و تشكيل حكومت در كوفه توسط آنان، به سرعت از سوي كوفيان مورد استقبال قرار گرفت زيرا احتمال پيروزي و تشكيل حكومت را قوي مي دانستند.

حتي پس از ورود عبيدالله به كوفه، باز هم اميد پيروزي را از دست ندادند و از اين رو تعداد كثيري به همراه مسلم در محاصره قصر عبيدالله شركت جستند و هنگامي كه احساس خطر نمودند، به سرعت از نهضت كناره جستند و مسلم و هاني را به دست عبيدالله سپردند.

اين احساس خطر هنگامي شدت گرفت كه شايعه حركت سپاه شام از سوي طرفداران عبيدالله در ميان مردم افكنده شد كه ترس از سپاه شام را نيز مي توان معلول دنياطلبي مردم كوفه به شمار آورد. [4] .

از اينجاست كه به عمق كلام امام حسين (عليه السلام) هنگام نزول در كربلا پي مي بريم كه فرمود:

«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون »؛ [5] مردم بندگان دنيايند و دين مانند امري ليسيدني بر زبان آنها افتاده است؛ تا هنگامي به دنبال دين مي روند كه معيشت آنها برقرار باشد اما هنگامي كه در امتحان افتند، دينداران اندك خواهند بود.


پاورقي

[1] تاريخ طبري،3/513.

[2] همان، 545.

[3] همان، 4/59؛ مروج الذهب، 2/385.

[4] تاريخ طبري، 4/277.

[5] محمود شريفي و ديگران. (معهد تحقيقات باقرالعلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامي) موسوعة کلمات الامام الحسين‏ (عليه‏السلام)، چاپ اول: قم، دارالمعروف، 1415ق، ص‏373.