بازگشت

جمعيت كوفه در زمان نهضت


بنيان شهر كوفه در سال هفده هجري به وسيله خليفه دوم و به دست سعدبن ابي وقاص، به منظور برپايي يك معسكر و پادگان نظامي براي پيگيري هر چه بيشتر فتوحات اسلامي در داخل كشور ايران پي ريزي شد. [1] عمر دستور داده بود كه مسجد اين شهر داراي چنان مساحتي باشد كه تمام جمعيت جنگجو و مقاتل را در خود جاي دهد و مسجدي كه طبق اين دستور پي ريزي شد، گنجايش چهل هزار نفر جمعيت را دارا بود. [2] .

بنابراين مي توانيم چنين نتيجه گيري كنيم كه كوفه در آغاز تاسيس، حدود چهل هزار سرباز داشته است كه با توجه به اين كه بسياري از اين سربازان، زن و فرزند خود را نيز همراه داشته اند، مي توانيم به جمعيتي در حدود صدهزار نفر در زمان تاسيس، دست پيدا كنيم كه رقم معقولي به نظر مي رسد.

طبري به هنگام بيان حوادث سال بيست ودو هجري پس از نقل عبارتي از عمر كه در آن از عدد صد هزار (ماة الف) بدون ذكر معدود ياد كرده است مي نويسد:

«واختطت الكوفة حين اختطت علي ماة الف مقاتل »؛ [3] شهر كوفه در آغاز تاسيس براي گنجايش صد هزار جنگجو پي ريزي شد.

اگر اين نتيجه گيري را بپذيريم بايد جمعيت كوفه را در آن زمان رقمي بيش از دويست هزار نفر بدانيم كه اين علاوه بر دور از ذهن بودن، با وسعت مسجد در آن زمان نيز ناسازگار است.

پس صحيحتر آن است كه معدود «صد هزار» در كلام عمر را «نفر» فرض نماييم نه مقاتل و جنگجو، تا با واقعيت تاريخي منطبق گردد.

كوفه پس از تاسيس به علت آب و هواي خوش و نزديكي به فرات و قرب به ايران و وضعيت اقتصادي نيكويي كه از راه غنايم و خراج سرزمينهاي فتح شده كسب نموده بود، پذيراي سيل مهاجرت اقوام و گروههاي مختلف از سرتاسر مملكت وسيع اسلامي آن روز گرديد. اين مهاجرتها به خصوص در سال سي وشش هجري كه حضرت علي (عليه السلام) اين شهر را پايتخت كشور اسلامي قرار دادند شدت بيشتري به خود گرفت به گونه اي كه تنها تعداد سپاهيان كوفي آن حضرت ( عليه السلام) را در جنگ صفين (سال 37 هجري) بالغ بر 65 هزار نفر ذكر كرده اند [4] كه با احتساب خانواده آنان و نيز افرادي كه در جنگ شركت نكرده اند، به راحتي مي توان به رقم 150 هزار نفر دست يافت. تازه اين در حالي است كه گزارش «مسعودي » را در مورد شمار لشكريان حضرت در آن جنگ صفين مبني بر سپاه 90 هزار نفر يا 120 هزار نفري ناديده گرفته ايم. [5] .

بعد از صلح امام حسن (عليه السلام) در سال 40 هجري، بعضي از ياران امام (عليه السلام) به عنوان اعتراض به اين عمل سخن از وجود سپاه 100 هزار نفري اهل كوفه به ميان مي آورند. [6] .

از سال 50 هجري كه «زيادبن ابيه » از طرف معاويه عهده دار امارت كوفه شد، با توجه به فراواني شيعيان علي (عليه السلام) در كوفه دست به انتقال عظيم نيروي انساني از كوفه به شام و خراسان و نقاط ديگر زد، گفته شده است كه او تنها 50 هزار نفر را به خراسان منتقل نمود. [7] .

در اين موقع جمعيت كوفه به 140 هزار نفر تقليل پيدا كرد كه شامل 60 هزار جنگجو و 80 هزار نفر خانواده هاي آنان مي شد، [8] به گونه اي كه «زياد» هنگامي كه اقدام به گسترش مسجد كوفه نمود، آن را به اندازه گنجايش 60 هزار نفر وسعت داد. [9] .

در سال 60 هجري و بعد از مرگ معاويه، بعضي از كوفيان با نوشتن نامه به امام حسين (عليه السلام) سخن از سپاه صد هزار نفري آماده به خدمت به ميان آوردند [10] كه اين سخن گرچه نسبت به آمادگي كوفيان اغراق آميز است اما مي تواند تعداد جمعيت كوفه در زمان نهضت امام حسين (عليه السلام) را نشان دهد.

نتايجي كه مي توان از مطالب فوق در نهضت امام حسين (عليه السلام) گرفت به قرار زير است:

1) ذكر رقم 12 هزار نامه خطاب به امام حسين (عليه السلام) [11] گرچه بسيار بزرگ مي نمايد، اما نسبت آن به جمعيت كوفه از نصف كمتر است، هر چند بپذيريم كه بعضي از اين نامه ها از سوي چند نفر و يا گروههايي نگاشته شده باشد. بنابراين امام حسين (عليه السلام)، بدان اكتفا نكرده و براي كسب آگاهي بيشتر مسلم را به كوفه گسيل مي فرمايد.

2) تعداد بيعت كنندگان با مسلم را از 12 هزار تا 40 هزار نفر نوشته اند [12] اما در حديثي منسوب به امام باقر (عليه السلام) از تعداد 20 هزار بيعت كننده ياد شده است. [13] .

اگر اين رقم را بپذيريم، به تعدادي حدود يك پنجم مقاتلين كوفه دست مي يابيم كه شايد بتوانيم با اين نتيجه گيري به توجيهي براي عدم اقدام جدي از سوي مسلم برسيم.

البته پرواضح است كه در صورت اقدام جدي مسلم و تشكيل حكومت، بسياري از عناصر بي طرف و حتي مخالف، نيز به اين حكومت نوپا مي پيوستند.

3) به نظر مي رسد رقم 30 هزار نفري لشكر عمربن سعد كه در روايتي از امام صادق (عليه السلام) به آن اشاره شده است [14] بخصوص با توجه به نفير عام ابن زياد، رقمي معقول است؛ و البته اين رقم هنوز به نصف جمعيت مقاتل كوفه نرسيده است و از اين جا كثرت سپاهيان مختار نيز كه آن را 60هزار نفر ذكر كرده اند، [15] قابل توجيه است، زيرا سپاهيان او را افرادي تشكيل مي دادند كه در كربلا جزو لشكر عمربن سعد نبودند.


پاورقي

[1] طبري، محمدبن جرير، تاريخ طبري، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات،3/145.

[2] حموي، ياقوت، معجم ‏البلدان، بيروت، دار احياء التراث العربي،1399 ق، 4/491.

[3] تاريخ طبري،3/243.

[4] همان، 4/49.

[5] مسعودي، علي‏بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق محمد محي‏الدين عبدالحميد، بيروت، دارالمعرفة، 2/385.

[6] دينوري، عبدالله‏بن مسلم بن قتيبه، الامامة و السياسة، تحقيق علي شيري، چاپ اول، قم، منشورات شريف رضي، 1371، 1/185.

[7] شريف القرشي، باقر، حياة الامام الحسين بن علي (‏عليه‏السلام)، چاپ دوم: قم، دارالکتب العلمية،1397 ق، 2/178 به نقل از تاريخ الشعوب الاسلامية، 1/147.

[8] بلاذري، ابوالحسن، فتوح البلدان، تعليق رضوان محمد رضوان، بيروت، دارالکتب العلمية، 1398 ق، /345.

[9] معجم ‏البلدان، 4/491.

[10] تاريخ طبري، 4/494؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تصحيح محمد باقر بهبودي، تهران، المکتبة الاسلامية، 44/337.

[11] بحارالانوار، 44/334.

[12] همان،337.

[13] همان، 68.

[14] همان، 45/4.

[15] دينوري، ابوحنيفه احمدبن داود، الاخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، چاپ اول، قاهره، داراحياء الکتب العربية، 1968م /305.