بازگشت

اعتقاد مبلغ


(امَن َ الرَسُول بِما انزِل َ اِليه ...)

در اين آيه شريفه ايمان داشتن حضرت محمد(ص) به قرآن ، بيانگر اين اصل است كه هر پيام رسان ديني ، نخست بايد خود به گفته ها و محتواي رسالت خويش ، مؤمن باشد. نافذترين گفتار آن است كه از روي ايمان ، ابلاغ شود؛ چرا كه گفته اند: سخن كز دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند. استاد مطهري بي اعتقادي مبلغان را بزرگترين درد مي داند:

«دردي از اين بالاتر نيست كه آدم خودش به چيزي اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد كند».

آيت اللّه طالقاني ، راز تأثير پيامها و سخنان امام ؛ در دل ميليونها انسان را ثمره اعتقاد كامل او مي داند:«از عجايب امام امت اين است كه به تك تك جملاتي كه بر زبان مي آورد، اعتقاد كامل داشت . به همين دليل در دلها مي نشست ».

اعتقاد به اصول دين و همچنين احياي فروع دين ، تمام شؤون و زواياي زندگي امام حسين (ع) را در بر مي گيرد. جهادي كه با هجرت در راه خدا و براي احياي سنت پيامبر و امر به معروف و نهي از منكر آغاز گرديد؛ چنانكه در زيارت مي خوانيم :

«اشهد انك قد اقمت الصلاة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و اطعت اللّه و رسوله حتي اتيك اليقين ».

امام حسين از شهادت خويش پيشاپيش با خبر بود. پيامبر مكرر آن را بيان فرموده بود. اين علم و اطلاع قبلي ، نه تنها اراده امام را سست نكرد، بله روحيه شهادت طلبي او را افزون ساخت . در تاريخ مي خوانيم كه در موارد متعددي كه اصحاب و اقوام نزديك حضرت از روي دلسوزي و خيرخواهي ، امام را از رفتن به عراق بر حذر مي داشتند و بي وفايي مردم كوفه نسبت به پدر بزرگوار و برادر گرامي شان را يادآور مي شدند، اما باور ويقين به خدايي بودن اين راه ، سبب شد در برابر عوامل ترديد آفرين و يأس آور، بايستد ومشيّت الهي را بر هر چيزي مقدم بدارد.

هنگامي كه تصميم امام بر حركت به سوي كوفه منتشر شد، گروهي در صدد برآمدند تا حضرتش را از اين سفر باز دارند. يكي از اين افراد، ابن عباس پسر عموي ايشان بود. امام در پاسخ به ابن عباس فرمودند: «انا للّه و انا اليه راجعون ».

استرجاع گفتن «انا للّه و انا اليه راجعون »، در منطق امام حسين يادآور فلسفه حيات و سرنوشت «از اويي » و «به سوي اويي » است كه بارها امام آن را در طول مسير، بر زبان جاري مي فرمودند.

همچنين پيوند حركت عاشورا به احياي سنت پيامبر و مبارزه با بدعتهايي كه دردين به وجود آورده شده بود، تأكيدي بر مساله نبوت است .

فلسفه سياسي اسلام ، براي اداره جامعه در قالب امامت ، تجلي مي كند. امامت ،مسند خليفه اللهي انسان كامل است نه اريكه قدرت طلبان زورگو.

امام پس از دريافت نامه هاي گروههايي از كوفيان كه او را به آمدن به كوفه دعوت مي كردند، تا در سايه امامت او عليه يزيد قيام كنند، در نامه اي خطاب به آنان چنين نوشت :

«به جانم سوگند! امام جز آنكه به كتاب خدا حكومت و داوري كند و قيام به قسط و عدل نمايد و به دين حق ، گردن نهد و خود را وقف راه خدا كرده باشد، نيست ».

امام با اين بيانات ، خصوصيات امام راستين را بيان مي فرمايد، از طرفي انطباق اين ويژگيها بر شخص خاص را در موقعيتهاي مختلف ، با بيان جايگاه اهل بيت پيامبر و بر شمردن فضايل شخصي خويش و ملاكهاي امامت ، ذهنيت جامعه مسلمين را به سوي امام صالح ، سوق مي دهد. براي اختصار به يك نمونه اشاره مي كنيم :

امام حسين (ع) در مسير كوفه پس از برخورد با سپاه حر در خطبه اي فرمودند:«مادودمان پيامبريم و به عهده داري اين امر (خلافت ) و ولايت بر شما، از ديگران كه به ناحق و در ميان شما به ستم و تجاوز حكومت مي كنند، سزاوارتريم ».

يادآوري مبادي اعتقادي در نهضت عاشورا از زبان امام حسين (ع) و ياران او بيانگر زير سئوال بردن دشمن بود. از طرفي ، اين يادكرد اصول اعتقادي ، دفع شبهه آفريني هاي بعدي امويان بر ضد ائمه : بود. سيدالشهدا(ع) در وصيتنامه اي كه به برادرش محمد حنفيه هنگام خروج از مدينه نگاشته است ، علاوه بر اينكه مظلوميت امام را در آن روز نشان مي دهد، مروري بر مفاهيم اعتقادي از سوي امام است كه به صورت مكتوب باقي مانده است .