بازگشت

ممانعت از تدوين حديث و نشر فضايل اهل بيت


كنار گذاشتن امام علي (ع) و خانه نشين شدن او ضربه جبران ناپذيري بر پيكر جامعه نوبنياد نبوي بود و آن گاه كه دستور منع نشر و كتابت كلام نبوي داده شد، اين ضربه دو چندان گرديد، زيرا مردم تازه مسلمان شديداً نياز به تفسير و تبيين معارف الهي داشتند؛ به خصوص مناطقي كه پس از رحلت رسول خدا (ص) در قلمرو حكومت اسلام قرار گرفتند، از درك درست مفاهيم اسلام محروم ماندند.

خليفه دوم دستور جلوگيري از جمع آوري و تدوين احاديث و اخبار پيامبر (ص) را صادر كرد و صحابه را از نوشتن هرگونه احاديث پيامبر (ص) مطلقاً برحذر داشت . علاوه بر آن بزرگان را در مدينه نگاه داشت تا احاديث آن حضرت (ص) را در اطراف منتشر نسازند و همه احاديثي را كه نوشته بودند جمع آوري كرده و دستور سوزاندن آنها را صادر كرد.

اين ممانعت عمر زمينه تفسير به رأي قرآن و اجتهادات بي اساس گشت و ارزش هاي ناب جاي خود را به كجي ها و انحرافات و تمايلات دنياگرايان راحت طلب دادو پي آمدهاي منفي و ناهنجاري هاي اجتماعي و انحرافات رفتاري زيادي را به دنبال داشت .

معاويه نيز در ادامه سياستي كه عمر در زمان خود بنيان گذاشته بود با شدّت وحدّت بيشتر و قوي تر دستور به منع نشر احاديث اهل بيت (ع) داد. او با اين شيوه تلاش مي كرد مردم را از خاندان وحي دور ساخته و دستشان را از ارزش هاي اصيل الهي كوتاه كند تا بتواند ارزش هاي دوران جاهليت را جاي گزين آن كند و از قتل كساني كه در مقابل دستورالعملش مقاومت مي كردند و به علي (ع) دشنام نمي دادند و يا از شيعيان علي (ع) به حساب مي آمدند دريغ نمي كرد.

امام حسين (ع) در پاسخ به نامه معاويه مي نويسد: «آيا تو قاتل آن مرد حضرمي نيستي كه زياد بن ابيه به تو نوشت : او بر آيين علي (ع) است . و تو در پاسخش نوشتي :هركس را كه بر آيين علي (ع) است بكش و زياد نيز او و امثال او را كشت و همه آنها را به دستور تو مثله كرد؟ آيا تو قاتل حجر بن عدي كندي و ياران نمازگزار و عابداني كه منكر ظلم بوده و بدعت هاي تو را گناهي بزرگ شمرده و امر به معروف و نهي از منكر نموده اند و در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده اي باكي نداشتند نيستي كه آنها را از روي ستم و دشمني كشتي » بنابراين همين مسئله عامل شومي براي رخداد عاشوراي شصت و يك هجري قمري شد.