بازگشت

ايمان سطحي اكثر مردم زمان رسول خدا


فتح مكه توسط سپاه اسلام در سال هشتم هجري ، بزرگ ترين پايگاه دشمنان اسلام ، به ويژه حزب بني اميه را فروريخت و با تصرف آن و تسليم رؤساي قريش ـ همچون ابوسفيان ـ اسلام به عنوان حاكميت بلامنازع جزيره العرب به رسميت شناخته شد. قبايل ديگري كه تا آن زمان اسلام نياورده بودند، گروه گروه با فرستادن نمايندگان خود به مدينه ، در پيشگاه پيامبر اسلام (ص) مسلماني خود را اعلان كردند تا از اين طريق بتوانند هم چنان به حيات قبيله اي خود ادامه دهند.

در نتيجه سال نهم هجري با عنوان «عام الوفود» در تاريخ اسلام شناخته شد و بخش بزرگي از قبايل جزيرة العرب در اين سال به جرگه اسلام پيوستند. بي ترديد اسلام آوردن اين قبايل ، نه از روي ايمان قلبي بلكه از روي ترس و مصلحت زمانه بود. اينان كه به طور تقريبي بيش از نيمي از قبايل شبه جزيره را شامل مي شدند هرچند كه به ظاهر اعلان مسلماني كردند، ولي مباني و مبادي اسلام را درك نكرده و در قلب و درون خويش به آن مؤمن نشده بودند. قرآن كريم به اين مسئله چنين اشاره مي كند: «اعراب - كه بر تو منت نهاده - گفتند ما ايمان آورديم به آنها بگو شما ايمان نياورده وليكن بگوييد ما اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است ...» در ادامه آيات همين سوره مي فرمايد: «... آنها بر تو منت مي گذارند كه اسلام آورده اند بگو شما به اسلام خود بر من منت مگذاريد، بلكه اين خداست كه بر شما منت مي نهد...».

مؤيد اين مطلب درخواست هايي بود كه نمايندگان قبايل تازه مسلمان از پيامبر (ص) در قبال پذيرش اسلام داشتند؛ همانند: نگهداشتن بت قبيله يا به دست گرفتن رهبري و زمام مسلمانان پس از پيامبر (ص) و يا ادامه رباخواري و... كه همه اينها نشان دهنده آن است كه مفاهيم عميق اسلامي در ذهن و دل اعراب رسوخ نكرده و آنها را از درون ، متحول نكرده بود. بديهي است كه اين نوع ايمان مي تواند به راحتي متزلزل شود و به همان روش غلط پيشين برگردد و ايستادن در مقابل امام حسين (ع) در روز عاشورا اين موضوع را به طور واضح به نمايش گذاشت و كوفيان زير دست آزار و زبردست نواز در پيمان هاي خود با امام حسين (ع) متزلزل شده و به همان روش غلط پيشين خود برگشتند.