بازگشت

در روز عاشورا


امام حسين (ع) شجاعت را از جدش پيامبر (ص) به ارث برده بود. در روز عاشورا چنان شجاعتي از امام ديده شد كه ضرب المثل شد. در روز عاشورا پس از آن كه ياران امام حسين (ع) به شهادت رسيدند، امام تنها آماده پيكار شد و به ميدان آمد و به عمر سعد فرمود: «من يك نفرم شما هم ؛ يك نفر؛يك نفر با من نبرد كنيد.» يكي از فرماندهان نظامي شام به نام «تميم بن قحطبه » برابر امام قرار گرفت و گفت : اي پسر علي تا كجا بايد دشمني خود را با يزيد ادامه دهي ؟

امام حسين (ع) فرمودند: «من به جنگ شما آمدم يا شما به جنگ من آمديد؟ من راه را برشما بستم يا شما راه را به رويم بستيد؟ شما برادر و فرزندانم را شهيد كرديد.حال بين من و شما شمشير حكم خواهد كرد». فرمانده نظامي شام با كمال جسارت به امام حسين (ع) گفت : «نزديك من بيا تا شجاعت را به تو نشان دهم ». امام حسين (ع) فريادي كشيد و پيش رفت و با شمشير چنان بر گردن فرمانده شامي زد كه سربريده اش تا پنجاه زراع پرتاب شد. ترسي در لشگر كوفيان افتاد كه فرمانده ديگري به نام «يزيد أبطحي » فرياد زد و گفت : اين همه لشگر در برابر يك نفر زانو زد و چون در شجاعت و نبرد معروف بود، خود به جنگ امام (ع) آمد. امام حسين (ع) به او فرمود: «مرا نمي شناسي كه بي واهمه بسوي من مي آيي ؟» آن شخص جواب نداد و حمله را آغاز كرد. امام چنان با شمشير بر سر او كوبيد كه جسم او دو نيمه شد و لاشه اش بر زمين افتاد.

طبري مورخ مشهور در شجاعت امام حسين (ع) در روز عاشورا آورده است : «حسين (ع) سوار بر اسب شده و آمده در مقابل لشكر؛ شمشير به دست گرفته از زندگي محروم ، شايق به مرگ ، دشمن را دعوت به مبارزه مي كند، اما احدي جرئت به ميدان آمدن ندارد. امام (ع) به آن قوم حمله كرد، حمله اي سخت و غضبناك . مردي شجاع و دلباخته شهادت در حالي كه همه اصحاب و فرزندان را از دست داده و كودك شيرخوار او را نيز كشتند، حمله كرد چون شير ژيان بر صفوف دشمن تاخت ، بر ميمنه حمله كرد. بر ميسره حمله كرد. عبدالله بن عمار بن يغوث گفت : «قسم به خدا نديدم هيچ مرد جوان كشته و حادثه زده اي مانند حسين (ع) كه فرزندان و اصحاب و جوانان اهل بيتش را كشته باشند، و مانند او شجاعت و جرئت و قدرت بر جنگ داشته باشد، همان طور كه شمشير مي زد و پيش مي رفت ، از صولبت و هيبت شمشير شرر بارش مردان شجاع زير دست و پا مي ريختند و فرار مي كردند، او اعتنا به احدي نداشت و گرم معشوق و مبارزه با دشمن بود.در اين موقع عمر بن سعد فرياد كرد: اي مردم اين پسر كسي است كه پشت گردنكشان عرب را به خاك نشانده و فرزند قتال العرب است چهل سال شمشير زد، گفتند: چه كنيم ؟ گفت : از اطراف حمله كنيد. چهار هزار نفر از مردان اطراف خيام او را گرفتند و روابط او را قطع كردند و راه را بر او بستند.»

اين دلاوري ها در حالي بود كه امام (ع) تنها شده بود و مي دانست كه شهيد خواهد شد ولي شجاعانه و دلاورانه تا آخرين نفس جنگيد و پشت به دشمن نكرد. و درس دلاوري و شجاعت را براي همه سپاهيان اسلام ، به ويژه شيعيان به يادگار گذاشت .