بازگشت

شجاعت و شهامت در افشاي چهره منافقانه يزيد


الف ـ طراحان سياسي بني اميه پس از مرگ معاويه مي خواستند با تهاجم تبليغاتي چهره مطلوبي از يزيد نشان دهند. از اين رو يزيد را واداشتند تا اشعاري در مدح و ستايش بني هاشم و ارزش صلح و سازش بسرايد و در شهر مدينه در ميان قريش و بني هاشم پخش كند. وقتي اشعار به دست امام رسيد، پاسخ داد: «به نام خداوند بخشنده مهربان ، پس اگر به تو دروغ مي گويند به آنان بگو، من رفتاري دارم و شما نيز رفتار خودتان را داريد. شما از رفتار من بيزار و من از رفتار شما بيزارم .».

ب ـ پس از مرگ معاويه ، فشار سياسي ـ نظامي يزيد بر مخالفان به خصوص حضرت اباعبدالله زياد شد. او فرمان صادر كرد امام بايد بيعت كند و گرنه دستگير خواهد شد و كشته مي شود. وليد بن عتبه فرماندار مدينه ، امام را به دارالحكومه فرا خواند.امام حسين (ع) هم در يك آمادگي رزمي ِ مسلحانه ، برادران و برادرزادگان را بسيج كرد، ودر اطراف خانه فرماندار مدينه آماده نگاه داشت . وارد مجلس فرماندار شد، پس از تعارف معمولي پرسيد: خدا فرماندار را اصلاح كند، آيا خبري از معاويه به شما رسيده است كه من را احضار كرديد؟ وليد گفت : آري ، معاويه مُرد و يزيد بر جاي او نشست و اين نامه را فرستادكه شما بايد بيعت كنيد. امام حسين (ع) فرمودند: «شخصي همانند من كه نبايد پنهاني بايزيد بيعت كند. دوست دارم بيعت آشكارا و در اجتماع مردم باشد. وقتي فردا آمد و مردم را براي بيعت فراخوانديد، مرا هم با مردم بخوانيد تا همه با هم بيعت كنيم ».

وليد بن عُتبه ، نظر امام را پذيرفت و عذر خواهي كرد و گفت مي توانيد برويد. مروان بن حكم در آن مجلس حضور داشت . او به فرماندار گفت : اگر حسين از اين مجلس برود،ديگر او را نخواهي يافت ، او را زنداني كن يا بيعت كند و يا گردن او را بزن . امام حسين (ع) به خشم آمد و به مروان گفت : «واي بر تو پسر زرقاء، تو مي خواهي دستور قتل مرا صادر كني ؟ به خدا سوگند! دروغ گفته و كور خوانده اي ، اگر كسي چنين اراده اي كند، زمين را با خونش سيراب خواهم كرد. اگر دوست داري چنين شود پس برخيز و گردن مرا بزن اگرراست مي گويي .».

ج ـ امام حسين (ع) پس از اعمال عمره براي حج مُحِْرم نشد و با ياران خود تا صحراي عرفات پيش رفت و دعاي عرفه را خواند و در حالي كه همه حاجيان عرفات مي رفتند و چادر مي زدند، امام راه عراق را در پيش گرفت و از آنان جدا شد و نشان داد آن گاه كه اسلام در خطر باشد، تنها با انجام مراسم حج كه جهاد ضعيفان است ، نمي شود به دين و قرآن ياري داد. بايد به كربلا رفت و مسلّحانه با طاغوتيان زمين جنگيد. وقتي كاروان امام حسين (ع) به منطقه تنعيم ـ كه مسجد تنعيم در آن جا قرار دارد ـ رسيد به شتراني بر خورد كردند كه از طرف فرماندار يزيد در يمن ، هدايا و ماليات به شام مي بردند.امام (ع) آن اموال را مصادره كرد و خطاب به صاحبان شتران فرمود: «من شما را مجبور نمي كنم ، هر يك از شما مايل باشد كه به همراه ما به عراق بيايد كرايه تا عراق را به او مي پردازم و او در طول اين سفر از مصاحبت نيك ما برخوردار خواهيد گرديد، و هر كس بخواهد از همين جا به وطن خود برگردد، كرايه از يمن تا اين نقطه را به او مي پردازم ».