بازگشت

انديشه ابن تيميه


ابوالعباس ، احمد تقي الدين ابن تيميه ، در بسياري از باورهاي ديني و پذيرش انديشه هاي اسلامي ، با ساير مسلمانان ، همراه و هم آوا نبود. او عمده ترين شعائر ديني مسلمانان را نشانه رفته و رگه هاي زنده و اصلي عقايد ديني و قرآني را كفرو «الحاد» مي خواند.

او، توسل به انبياي الهي و اوصياي منصوص آنان و اوليا و صلحا و استغاثه به آنان را شرك مي دانست و اعتقاد به شفاعت را كفر مي پنداشت . ابن تيميه ، زيارت اهل قبور،ساختن بنا و گنبد و بارگاه و گل دسته بر قبور را از بدعت هاي جاهلي ياد مي كرد.

او اعتقاد به امامت اهل بيت پيامبر خدا را از آموزه هاي يهود مي دانست و باور به عصمت امامان و اهل بيت را كفر تلقي مي كرد. اما خود در مورد صفات الهي به گونه اي مي انديشيد كه قرآن كريم ، ساحت رب العالمين را از آن اوصاف پاك و منزه مي شمارد. و علماي اسلام از فرقه ها و مذهب هاي مختلف آن را كفر ياد كرده اند.

ابن تيميه ، در مورد خداوند، قائل به «تجسيم » شده و خداوند را با خلق او تشبيه مي كرد.

«شيخ حنفي كوثري » درباره اعتقاد ابن تيميه به صفات خداوند گويد:

«انه تجسيمي صريح »

ابن تيميه با صراحت درباره خدا قائل به جسم است .

سپس «شيخ كوثري » مثل سخن ياد شده را درباره ابن تيميه از «ابن حجرمكّي » نقل كرده كه وي در كتاب خود به نام «شرح الشمائل » از اعتقاد ابن تيميه به جسم بودن خداوند سخن گفته است .

ابن تيميه از بيم و هراس علماي اسلامي در بسياري موارد مي كوشيد عقيده خود در مورد صفات را بپوشاند، ولي گاهي ، جز اظهار آن چاره اي نداشت . او خود مرموزانه به قصد استدلال به تجسيم خدا مي گويد:

«لم ينطق القرآن و السنة و الاجماع بان ّ الله ليس بجسم و لم ينفي التشبيه »

قرآن و سنت و اجماع از نفس جسميت خدا سخن نگفته اند و تشبيه او را به بندگان نفي نكرده است .

«ابوحيان » در كتاب خود به نام «النحر» گويد:

«قرأت في الكتاب العرش ، لأحمد بن تيميه ما صورته بخطّه ، إن ّ الله تعالي يجلس علي الكرسي و قد أخلي مكاناً يقعد معه فيه رسول الله»

در كتاب العرش ، اثر ابن تيميه ، دست خط او را به شرح زير خواندم : خداوند بركرسي خويش مي نشيند و جايي در آن خالي است كه پيامبر خدا با او در آن جاي گاه قرار مي گيرد.

بدين سان اكثريت قريب به اتفاق صاحب نظران و پيشوايان مذاهب فقهي اهل سنت ـ اعم از حنفي ، شافعي ، حنبلي و مالكي ـ در صدد تكفير ابن تيميه برآمدند.

«شيخ شهاب الدين ابن جهل شافعي متوفا به سال 733 هـ.ق كه خود از معاصران ابن تيميه بود، آثار و كتاب هاي زيادي در بيان عقايد كفرآميز و ردّ وي نگارش كرده است و در تصنيف هايش ، صريحاً او را به مبارزه و گفت و گو خوانده و مي گويد:

«و نحن ننتظر ما يرد من تمويهه و فساده لتبيّن مدارج زيغه و عناده و جاهد في الله حق جهاده .»

ما منتظريم تا فساد و انحراف هاي او (ابن تيميه ) يكي پشت سر ديگري آشكارگردد تا مدارج گمراهي و عناد و انحراف او را بيان كنيم و در راه خدا جهاد شايسته انجام دهيم .

جزيري در كتاب «الفقه علي مذاهب الاربعه » عقايد او را در مورد تجسيم بر مي شمارد و مي گويد:

«هر چه مستلزم اعتقاد به تجسيم باشد، مستوجب كفر است و كسي كه به تجسيم خدا اعتقاد دارد، كافر و مشرك است .»

پادشاه زمان ابن تيميه كه با فتواهاي قضات حنفي و مالكي و شافعي او را زندان كرد (تا آن گاه كه جان سپرد) در مورد حكم صادره درباره وي گويد:

«و كان الشقي ابن تيميه في هذه المدّة قد بسط لسان قلمه و مدَّ عنان كلمته و نص في كلامه علي امور و منكران و اني في ذلك بها انكره ائمة الاسلام و انعقد علي خلافه اجماع العلماء الاعلام و خالف في ذلك علماء، عصره و فقهاء شامه و مصره و علمنا انه استخف قومه ، فاطاعوه حتي اتصل بنا انهم صرحوا في حق الله باالتجسيم .»

ابن تيميه شقي ، در اين مدت ، زبان قلم خويش را گسترش داد و عنان سخنان خويش را آزاد گذاشت و در گفته هاي خود، بر امور فراوان و منكرات بي شمار تصريح كرد و در آن امور، ائمه اسلام او را انكار كردند و اجماع علما بر خلاف او معتقد شدند.

او در مسائل ضروري دين با علماي عصر خود و فقيهان ، شام و مصر به مخالفت برخاست و ما مي دانيم كه او با اين كه قوم خود را خوار كرد، از او اطاعت مي كردند تا اين كه به ما پيوستند و گفتند: او به تجسيم درباره خدا، تصريح كرده است .