بازگشت

علت سرپيچي از اولوالامر


در بيان روشن گر قرآن حكيم ، خداوند متعال علت ناساز گاري مردم با پيامبراكرم (ص) را مطرح مي فرمايند: (فَأِن ْ لَم ْ يَسْتَجيِبُوا لَك َ فَاّعْلَم ْ أَنَّما يَتَّبِعوُن َ أَهواءَهُم ْ)

اگر در خواست هايت را (اي پيامبر) اجابت نكردند بدان كه به تحقيق تبعيت هواهاي نفساني خود را نموده اند.

در اين جا تنها علت سر پيچي را دنباله روي خواهش هاي نفساني آنها مي داند.در مناسبتي ديگر، انگيزه روي گرداني وتمّرد مردم از فرامين رسول معظم اسلام (ص) در جنگ احد را نيز اين گونه بيان مي فرمايد:

(إن َّ الّذين َ تَوَلَّوا مِنْكُم ْ يَوْم َ الّتَقي الْجَمْعان ، إنَّما استَزَلَّهم ُ الشّيْطان ُ بِبَعْض ِ ماكَسَبُوا).

آنان كه در روز جنگ (احد) به شما (اي پيامبر) پشت كردند و سر پيچي نمودند،تحقيقاً اين تمردشان به خاطر گناهانشان بود كه شيطان آنان را لغزاند.

در اين جا نيز تنها علت سركشي و نافرماني مسلمين از دستورات حضرت پيامبر را، گناهان وتابعيت خواهش نفساني دانسته است . چون گناهان ، روح عبوديت را در انسان مسخ مي گرداند. بنابر اين اطاعت از اولوالامر مصداق بزرگ عبادت و به فرموده خداوند متعال ملاك دوستي خداوند مي باشد:

(قُل ْ إن ْ كُنْتُم ْ تُحِبَّوُن َ اللهُ فَاّتَبِعوُني ِ يُحْبِبْكُم اللهُ وَيَغْفِرْ لِكُم ْ ذُنُوبَكُم ْ)

بگو (اي پيامبر) اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشد.

لذا درون آلوده و دل ناپاك از اين عبادت عظمي سر باز مي زند و ناخواسته مرتد مي گردد، زيرا مركز گرايشات انسان (قلب ) باصرار بر گناه و دوري از توبه و انابه تيره و تار مي شود. بنابر اين چون سنخيتي بانور ندارد نمي تواند دوستار نور و آيات نوراني خدا (اولوالامر)، باشد وبر عكس رفته رفته به ولي نعمتان خود پشت مي كند و با آنها به عداوت برمي خيزد كه اين مطلب نيز قرآن كريم با الفاظ اعجازي خود اين گونه بيان مي فرمايد:

(ثُم َّ كان َ عاقِبَة ُ الَّذين َ أساؤا اللسُّوآي أن ْ كَذَّ بُوا بِايات ِ اللهِ وَكانوُا بِها يِسْتَهزِؤُن ْ).

پس عاقبت كساني گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند را مي نمايد وكافرمي شوند وآيات الهي را به استهزاء و مسخره مي گيرند.

در اين آيه شريفه خداوند متعال صراحتاً نتيجه گناه و هواپرستي را به كفر رسيدن مي داند، امير المؤمنين (ع) هم در ارتباط با تبعيت از هواي نفس فرموده اند:

«أمْاَ اتّباع ُ الْهَوي فَأِنَّه ُ يَصُدُّ عَن ْ الْحَق ِّ».

«اما، تبعيت از هواي نفس ، پس قطعاً انسان را از حق دور مي كند.»

با اين تفاصيل روشن شد كه نفس هوا پرستي كه به شكل رذائلي از قبيل شهوت راني ، حرام خواري ، خود خواهي ، عصبيت ، مقام پرستي وامثال اينها ظهور مي كند، زمينه ساز تكذيب و مقابله باحق مي باشد. اگر چه انسان علي الظاهر نماز خوان ومسلمان و مؤدب به آداب اسلامي باشد، ليكن در باطن تدريجاً ميل به باطل پيدا مي كند و از حق دور مي شود نهايتاً حق واهل (آن را) تكذيب مي نمايد وحتي تحمل و ادب شنيدن حرف حق را هم ندارد. لذا در داستان پرسوز كربلا وقتي سيد الشهداء (ع) در روز عاشورا حين ايراد خطبه باپاي كوبي و هلهله قوم مواجه شد علت گوش نگرفتن سخنانشان را توسط اهل كوفه ، اين چنين بيان مي فرمايند:

(وَيْلكُم ُ، ما عَلَيْكُم ْ أَن ْ تَنصِتُو إلَي َّ فَتَسْمعَوُا قَولي وَ إنَّما أَُدْعُوكُم ْ إلي سَبيل ِ الرَّشاد وَ كُلُكُّم ْ عاص ٍ لاَِمْري ِ غَيْرُ مُسْتَمِع ٍ قَوْلي فَقَدْ مُلِئَت ْ بُطُونُكُم ْ مِن َ الْحَرام ِ وَ طُبِع َ عَلي قُلُوبِكُم ْ).

رواي بر شما كه گوش نمي دهيد به من و گفتارم را نمي شنويد در صورتي كه تحقيقاً من شما را به راه هدايت فرا مي خوانم . تمام شما نسبت به من نافرمان هستيد و سخنان مرا گوش نمي دهيد. پس به تحقيق شكم هاي شما از مال حرام پر شده است و بر قلب ها ودل ها شما مهر خورده كه ديگر كلام حق را نمي فهميد).

حضرت با ديد امامتي خود علت عصيان مسلمين كوفه را با وجود اين كه تا حدودي حقانيت حضرت را مي دانستند، حرام خوري كه در نتيجه اباحه گري و تساهل آنان به وجود آمده بود بر مي شمارد.

اين حرام خوارگي بود كه موجب كور شدن بصيريت و روشنايي دل آنها گشته ودرمقابل سخنان پر ارزش حضرت به پاي كوبي و دست افشاني پرداختند و از نصايح آن حضرت بهره اي نبردند، زيرا هواطلبي وشهوت راني مركز بينش آنان (عقل ) را نابود ساخته وقدرت تفكر كه بالاترين وظيفه آدمي است را از آنان سلب نموده بود، لذا از شرف هدايت بي بهره بودند. در اين باره به سخنان و خطابه آتشين حضرت فاطمه زهرا (س) بايد اشاره كرد كه ايشان در باز گويي علت بي تفاوتي و عدم كمك وياري مسلمين به اميرالمؤمنين (ع) در قضيه غصب خلافت مي فرمايد:

(مَعاشِرَ النَّاس ِ! الْمُسْرِعَة ٌ الي قيل الْباطِل ِ، المُغضِّبَة ٍ عَلي الْقَبيح ِ الْخاسِرِ، أَفَلاتَتَدَبَّروُن َ الْقُرآن ُ أَم ْ عَلي قُلوُب ٍ أقْفَالُها، كَلاَّ بَل ْ رَان ْ عَلي قُلُوبِكُم ْ ما أسَاْتُم ْ مِن ْ أعْمالِكُم ْ فَأَخَذَ بِسَمْعِكُم ْ وَأبْصارِكُم ْ؛)

«اي مردم ! كه براي شنيدن حرف باطل و بيهوده شتابانيد وكردار زشت و زيان آور راناديده مي گيريد، نهي از منكر نمي كنيد! آيا در قرآن نمي انديشيد يا آن كه بر دل ها مهر زده شده ؟ خير بلكه آنچه از اعمال زشت انجام داده ايد و گناهانتان تيرگي بر دل هاي شمازده است و گوش ها و چشمايتان را گرفته است .»

روي هم رفته اثر فردي ِ گناه كه بازده اجتماعي نيز دارد، دور كردن انسان از حق و اهل حق مي باشد.

به فرموده مقام معظم رهبري در دو بُعد اثر آن تجلي مي كند: يكي در بعد معنوي روح انسان را كدر مي سازد واز حقيقت واهل آن دور كرده و فهم وادراك شخص را دچارركود مي كند وديگر در بعد مبارزات اجتماعي و حركت زندگي است كه نياز به اقتدار و استقامت دارد. چون روح شخص گناه كار اسير هوا و هوس است نمي تواند آزادانه و قهرمانانه در صحنه هاي سر نوشت ساز و رويا رويي حق و باطل حضور داشته باشد، بلكه در اين ميدان مغلوب مي باشد. و چنان كه مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد:«عَبْدُ الشَّهْوَة ِ أَذَل ُّ مِن ْ عَبْدِ الرَّق ِ»، «پند شهوت ذليل تر از برده واسير مي باشد.».

«أُغْلِبُوا أَهْواءَكُم ْ وَهارِبُوها، فَأنّها أِن ْ تقيّدكم تَوَرَدَكُم ْ مِن ْ الْهَلَكَة ِ أبْعَدُ غايَة ٍ»؛

بر هواهاي خود غالب شويد واز آن فرار كنيد كه حتماً اگر شما گرفتار هوا و هوس گرديد شما را به هلاكت باز نگشتني دچار خواهد نمود).

بنابر اين علت پس زدن و جواب ندادن بشريت به اولوالامر آلودگي آنان در شهوات و هواپرستي مي باشد كه پاگير اراده هايشان و لغزاننده گام هايشان مي شود كه اين واقعيت در خصوص حضرت ابا عبدالله (ع) ظهور تام ، و تجلي بسياري يافت تاجايي كه برخي از صحابه پيامبر اكرم (ص) و جماعتي از مسلمانان نماز خوان و حافظ قرآن ـ كه تلاوت زيبايي هم داشتند ـ در مقابل حضرت و خاندان مطهرش قرار گرفته و بر آن مظلوم شمشير عداوت و كينه كشيدند.

لذا به اين مطلب نيز حضرت زينب كبري (س) در جواب يزيد بن معاويه (عليه اللعنة ) هنگامي كه با خيزران برلب و دندان حضرت سيد الشهداء (ع) مي كوبيد فرموده :

(ألْحَمْدُللهِ رَب ِّ الْعالَمين َ وَصَلّي اللهُ عَلي رَسُولِه ِ وَالِه ِ أَجْمَعَين ْ. صَدَق َ اللهُ سُبْحانَه ُحَيْث ُ يَقُول ُ:(ثُم َّ كان َ عاقِبَة ُ الَّذين َ أساؤا السُّوآي أَن ْ كَذَّبُوا بِايات ِ اللهِ وَ كانُوا يَسْتَهزِؤُن ْ؛

حمد وسپاس مخصوص و ويژه خدايي است كه پرودگار جهانيان است وخدا رحمت ودرود فرستد بر فرستاده خدا و بر خويشاوندان او. خدايي كه از هر عيب و نقصي پاك مي دانم . راست گفت آن جايي كه مي فرمايد: پس عاقبت كساني كه گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند را مي نمايند وكافر مي شوند وآيات الهي را به استهزاء و مسخره مي گيرند.» همان طور كه ذكر شد حضرت زينب كبري (س) با اشاره به اين آيه ، علت گستاخي و بي حيايي ملت را در مقابل ولي امر خود،همان گناه كرداري و طغيان و بدكرداري آنان دانسته است .