بازگشت

خطابه زينب در كوفه


هنگام عبور كاروان از شهرها، زينب به ايراد خطبه هاي آتشين و افشاگرانه اي مي پردازد و مردم را در جريان حقايق امر مي گذارد. مردم را نكوهش و سرزنش مي كند؛ زماني كه مي بيند زنان كوفه گريه مي كنند و گريبان چاك مي دهند و مردان هم با آنان مي گريند. زينب (ع) سوي آنان اشارت كرد و فرمود: خاموش باشيد؛ دم فرو بنديد!

از حذام ابن ستير اسدي روايت شده كه چون زينب آغاز كرد؛ گويا با زبان علي بن ابي طالب (ع) سخن مي گويد. هرگز زني پرده نشين نديدم گوياتر از او.

پس خدا را ستايش كرد و بر رسول خدا درود فرستاد و فرمود!

«يا اهل الكوفة ! يا اهل الخَتْل و الغدار! أتبكون ؟ فلا رقأت الدمعة و لا هدأت الرّنّة ».

هان اي اهل كوفه ! اي اهل نيرنگ و فريب ! گريه مي كنيد! اي كاش هيچ گاه اشك چشمتان خشك نشود! هرگز ناله هايتان خاموش نشود! همانا مثل ِ شما مثل ِ زني است كه رشته خويش را پس از خوب بافتن پنبه كند! شما سوگندهاي خود را دست آويز فساد، درميان خويش قرار داديد. چه داريد؟ مگر، لاف زدن و نازش و دروغ و مانند كنيزان چاپلوسي كردن !

اين خطبه زينب (س) در فصاحت و بلاغت مانند كلام پدرش اميرالمؤمنين (ع) بود! چنان كه در معنا نيز شباهت تام به آن داشت ، زيرا كه اوصاف هر طايفه و قبيله را چنان كه جاحظ گفته است از خواّص اميرمؤمنان علي (ع) است ، و از ديگر خلفا در اين معاني كلامي نقل نشده است .

حضرت زينب (س) در قسمت ديگري از خطبه مردم را چنين مورد خطاب قرارمي دهد كه خفتگان را بيدار و ياغيان و سر كشان را رسوا مي سازد: مي دانيد چه جگري از پيامبر خدا شكافتيد. چه پردگي را از پرده بيرون كشيديد! و چه حرمتي از وي بدريديد!كاري كه شما كرديد، از هول آن نزديك است كه آسمان ها و زمين بشكافد و كوه ها از هم بپاشد.

خذلم گفت : مردم را حيران ديدم و دست ها به دهان گرفته و يا دندان ها مي گيرند،و پيرمردها ريش برگرفته و مي گريستند. پس علي بن الحسين (ع) فرمود: عمّه خاموش باش كه باقي ماندگان را بايد از گذشتگان عبرت بگيرند، تو بحمدالله ناخوانده دانايي و نياموخته خردمند! گريه و ناله ، رفتگان را باز نمي گرداند، آن گاه حضرت از مركب فرود آمدند و چادري زدند. او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد.

حضرت زينب (س) نه تنها با مردم كوفه سخن گفت و آنان را ملامت و عتاب كرد،كه در دار الأماره ابن زياد نيز چنان سخن پرخاشگرانه گفت كه آن پليد و مست از پيروزي را حقير و كوچك شمرد و از او توان سخن گفتن را گرفت .