بازگشت

زنان پس از عاشورا، از كربلا تا شام و مدينه


از جمله زناني كه در قيام عاشورا نقش آفريني كرد، بانويي پر افتخار به نام رباب دختر امرءالقيس همسر گرامي امام حسين (ع) بود. وي تنها زن از زنان آن بزرگوار بود كه همراه ايشان بود. امرءالقيس در زمان عمر اسلام آورد، و همان روز اول خليفه او را امير مسلمانان قُضاعه قرار داد، بعد از افتخار مسلماني از سه دختري كه در خانه داشت ، يكي را به علي (ع) و ديگري را به حسن بن علي (ع) و كوچك تر از همه را كه رباب بود به امام حسين (ع) تزويج كرد. رباب از امام دختري به نام سكينه و دختري به نام عبدالله داشت .پسرش روز عاشورا به شهادت رسيد كه كودكي شير خوار بود و بر روي دست پدر تيري برگلويش نشست و خون آلود گشت .

رباب به همراه دخترش سكينه به اسارت رفت و در مجلس ابن زياد از تحريف هاي عاشورا جلوگيري كرد. هنگامي كه ابن زياد سر مقدس را بر طشتي نهاد و اهل بيت وارد مجلس شدند، اين زن از ميان زنان برخاست و سر مقدس را در آغوش گرفت و بوسيد و خواند:



واحسيناً فلانسيت حسيناً

اقصدته أسنة الادعياء



غادروه بكربلاء صريعاً

لاسقي الله جانبي كربلاء



ظاهر أمر اين بود كه اين زن داغ ديده مرثيه سرايي مي كند و آهي از دل خونين بيرون مي آورد، امّا حقيقت گوياي چيز ديگري بود. او با همين چند جمله حوادث روز عاشورا و ظلم هايي را كه به اهل بيت عصمت و طهارت رفته بيان كند و راه تحريف بر وقايع عاشورا را مي بندد.

رباب با همين چند جمله نشان داد كه امام حسين (ع) در راه خدا به شهادت رسيد و بدنش را پاره پاره كردند و او را تشنه شهيد كردند و كشندگان آن مردمي بودند كه معلوم نبود پدرشان كيست ؟ و او را احترامي نكردند و بدنش را به خاك نسپردند و بر او نماز نخواندند. گفتن اين سخنان پرده از روي جنايت هاي آنان كنار زد.

البته بايد دانست كه اسير گرفتن زنان مسلمان هيچ زمان در اسلام نبوده ، حتي اسير گرفتن مرد مسلمان هم . امّا اين مسئله در زمان حكومت امويان رعايت نشد و اين قانون اسلامي را زير پا گذاشتند، در جنگ هاي صدر اسلام هم در زمان پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) اين قانون رعايت مي شد. در جنگ جمل حضرت علي (ع) اسير كردن زنان مسلمان را جايز ندانست و عايشه را به همراه اي عده اي ديگر از زنان به شهر خودشان بازگرداند. اين مسئله در زمان معاويه نيز نقض شده كه «بسر بن ارطاة » به يمن حمله كرده و معاويه عده اي از زنان مسلمان را اسير كرده بود.

امّا به اسارت بردن عترت پيامبر در دوره حكومت اموي اهانت به مقدسات ديني بود تا آن جا كه در دربار شام ، يكي از شاميان از يزيد خواست كه دختر سيد الشهدا را به عنوان كنيز، به او ببخشد؛ كه با اخطار شديد زينب (س) روبه رو شد.

در تمام قيام ها و انقلاب هاي جهاني ، اسير گرفتن زنان كاري غير اخلاقي و غير اسلامي است و زنان و كودكان حتي در جنگ هاي غير ديني نيز از امنيّت نسبي برخوردارند، و با آنان چون اسيران لشكري رفتار نمي كنند.

گر چه يزيد، براي ترساندن و ايجاد رعب و وحشت در دل مردم ، اهل بيت را به اسارت برد و آنان را با وضع فجيع و رقّت باري كه زبان از گفتن آن شرم دارد، از شهري به شهري در كوچه و خيابان گرداند، لكن او نمي دانست كه با اين كار خود، دودمانش را به باد مي دهد و نمي دانست كه آنان از همين اسارت به عنوان سلاحي در مبارزه با باطل و فاش نمودن چهره فساد و نفاق استفاده مي كنند.

خطابه هاي شيواي زينب (ع) و سخنان كوبنده آن حضرت در برابر مردم كوفه ، و خطبه آن بزرگوار در مجلس يزيد و ابن زياد، و خطابه فاطمه صُغري دختر سيدالشهدا (ع) در كوفه و شام ، خود بهترين وسيله براي افشاي ماهيت حكومت يزيد بود تا به اين عمل ظالمانه و بي شرمانه او، اعتراض كنند.

آري ! اكنون جايگاه ويژه زنان در نهضت خونبار كربلا به خوبي مشخص مي شود.زناني كه با عشق و فداكاري از همه چيز خود گذشتند و مقام والاي امامت را برگزيدند و در راه آن مصايب و مشكلات را پذيرفته و ارزش واقعي خود را يافتند.

در تاريخ عاشورا از اين گونه زنان كه با كمال اخلاص به ياري حق و اهل حق برخاستند كم نيستند، امّا چنان كه مقام هيچ كس از شهداي بني هاشم به مقام امام حسين (ع) نمي رسد، مقام هيچ يك از اين زنان بزرگوار به مقام دختر بزرگ اميرالمؤمنين نمي رسد، اوست كه توانست جاي برادر را بگيرد و همان هدف برادرش را تا لحظه شهادت دنبال كند.