بازگشت

آغاز حركت امام


در ابتداي حركت امام ام ّسلمه همسر پاك پيامبر (ص) و مخدّرات آن حضرت نزديك آمده و ايفاي نقش مي كنند.

از امام محمد باقر (ع) روايت است كه چون امام (ع) آهنگ حركت از مدينه سرداد، مخدّرات آن حضرت و زنان بني عبدالمطّلب نزد آن حضرت شتافتند و صدا به گريه و زاري بلند كردند و نوحه سرايي كردند. آن حضرت ميان آنان آمده و ايشان را قسم داد تا گريه و زاري نكرده و صبر پيشه كنند.

آن دل سوختگان گفتند: پس ما گريه و زاري را براي چه روز بگذاريم كه اكنون براي ما همچون روزي است كه پيامبر (ص) و علي (ع) و فاطمه (س) و دختران آن حضرت از دنيا رفته اند، جان ما فداي تو اي محبوب قلوب مؤمنان و اي يادگار پيامبر، پس يكي از عمّه هاي آن حضرت پيش آمده و شيون كرد و از آن حضرت خواهش كرد و گفت : گواهي مي دهم اي نور ديده كه هم اكنون شنيدم كه جنيّان بر تو نوحه مي كردند و مي گفتند:

ان قتيل الطف ّ من آل هاشم اذل ُّ رقابا من قريش فذلت هم چنين طبق روايت قطب راوندي و ديگران ، ام ّ سلمه همسر پيامبر (ص) نيز در وقت خروج آن حضرت نزديك آمد و فرمود: اي فرزند! مرا اندوهناك مگردان با رفتن به سوي عراق ، زيرا كه از جدّ بزرگوارت پيامبر اكرم (ص) شنيدم كه فرمود: فرزند دلبندم (حسين (ع)) در زمين عراق كشته مي شود و نام آن را كربلا ناميد.

امام فرمودند: اي مادر به خدا سوگند! من خود اين مطلب را مي دانم . به خدا سوگند، من كشنده خود را مي شناسم و مي دانم چه روزي كشته خواهم شد و بُقعه اي كه در آن مدفون خواهم شد، مي دانم و كساني را از اهل بيت كه با من كشته مي شوند،مي شناسم ، و اگر خواهي اي مادر به تو نشان دهم جايي كه در آن مدفون خواهم شد،كه دراين زمان به اعجاز آن حضرت زمين ها پست و زمين كربلا نمايان شد و ام سلمه محل شهادت آن حضرت و مدفن او را ديد و هاي هاي بگريست .

و از حضرت صادق (ع) روايت است كه چون حسين بن علي (ع) خواست به عراق رود، كتاب ها و وصيت خود را به ام سلمه (همسر بزرگوار پيامبر)، سپرد و چون علي بن الحسين (ع) بازگشت ، ام سلمه آنها را به وي داد.