بازگشت

خيرخواهي و نصيحت


1ـ خير خواهي براي ديگران يكي از جلوه هاي خير است . درلغت عرب واژه نصيحت به معناي خيرخواهي آمده است . البته اصل نصيحت در لغت به معناي خلوص است ، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:

(توبوالي اللّه توبة ً نصوحاً) يعني خَالصاً.

ولي اين نيز به نحوي به همان معناي خيرخواهي بازگشت مي كند.

2ـ در قرآن كريم خيرخواهي ونصيحت ازصفات انبيا: معرّفي شده است ، لذا همه مصلحان واقعي با الگوگيري از انبياي الهي انسان هايي ناصح و خير خواه بودند وهستند، اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:

«اَمحض اخاك بالنّصيحه ؛ نصيحت و خيرخواهي رابراي برادر ديني ات خالص كن .»

درجاي ديگرمي فرمايد؛ «المؤمن غريزتُة ُ النُصْح ؛ سرشت و فطرت ِ مؤمن خيرخواهي و نصيحت است .»

و رسول اكرم (ص) دركلامي رسا فرمود: «الدّين النّصيحة »؛ يعني حقيقت و گوهر و جوهره دين ، همان نصيحت و اخلاص و خيرخواهي است .

3ـ نصيحت و خيرخواهي گاهي براي اشخاص است و گاهي براي اجتماع ، گاه بازبان و با قلم است و گاهي به دل و گاهي باعمل و گاهي باسكوت وگاهي باخروش . در روايت معصومين : مي خوانيم : هركس پنج خصلت را براي من ضمانت كند بهشت را برايش ضمانت مي كنم ؛ نصحيت و خير خواهي براي خدا و براي پيامبر (ص) و براي قرآن و براي دين خدا و براي همه مسلمين . شيخ طُريحي در مجمع البحرين در توضيح اين روايت مي نويسد: نصيحت براي خدا همان اعتقاد در وحدانيت او و اخلاص در نيّت عبادت وياري حق در راه خداست ، و نصيحت براي قرآن همان تصديق به آن و عمل به رهنمودهاي قرآن ودفاع از آن در برابر تأويل جاهلان و تحريف غاليان و حملات دشمنان است ونصيحت براي رسول خدا (ص) تصديق به نبوت و رسالت او و انقياد و فرمانبرداري از امر و نواهي اوست .

از اين جا روشن مي شود كه معناي «النصيحَة ُ لاِئمَّة المُسلمين » آن است كه مؤمن نبايد از آنچه كه شرط خيرخواهي است ، در مقام مشاور براي ائمه فروگذار كند و در مرحله آخر، آنچه شرط اخلاص و فرمانبري است به جا آورد و مطيع اوامر و نواهي باشد،چنان كه گفته اند:

«النَّصيحَة لائمة المسلمين هي شدَّة ُ الْمَحَبَّة ِ لَهُم وعدم الشَّك ِّ فيهم و شدَّة ُ متابعتهم في قبول قولهم و فعلهم وبذل جهدهم و مَجْهورهم في ذلك ».

4ـ از بعضي از روايات استفاده مي شود كه حتي آتش جهنم كه به ظاهر عذاب براي جهنميان است به نوعي خيرخواهي است ، هم براي ديگران و هم براي خود آنها، زيرا موجب مي شود گناهانشان پاك شود و از سنگيني گناه آسوده شوند و بتوانند به سوي بهشت حق پرواز كنند.

5ـ نكته اي كه در خيرخواهي بايد همواره مورد توجه قرار گيرد آن است كه خيرخواه بايد غيور باشد؛ يعني در ابتدا سعي كند خودش اصل خير باشد تا عملش از مجازيت در آيد و با حقيقت پيوند پيداكند. پس شايسته است كه شخص خيرخواه ، خود، در وادي خير باشد و پيشتاز عرصه خوبي ها. شايد جمله شيخ الرئيس بوعلي در اشارات كه فرمود:«عارف غيور ست » تنبيه بر همين معنا باشد، زيرا عارف همواره در صدد آن است كه گامي از ديگران به محبوب نزديك تر باشد و اين مقتضاي غيرت است ، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «قوا اَنْفسكم وَاهْليكم ْ ناراً؛ خودتان و اهلتان را از آتش دور نگه داريد».

6ـ بايد توجه داشت كه در اسلام نصيحت كننده و نصحيت شنونده هريك شرايط و آداب و احكامي دارند كه بايد آنها را مراعات نمود.

7ـ نكته آخر اين كه نصيحت هيچ گاه زشت نيست ، گرچه بسا شنونده آن را به جهتي زشت بشمارد و بساناصح و خيرخواه كه قدرش را ندانند و در حقش جفا و بي مهري كنند و به جاي سپاسگذاري با او دشمني و عداوت نمايند. متأسفانه آن طور كه تاريخ نشان مي دهد غالباً خير خواهان مورد بي لطفي و جسارت ياحتي آزار و اذيت و بلكه تهديد و شهادت قرار گرفته اند و البته اين نبود مگر به تلبيس شيطان و ائمه كفر و جهالت عوام ، چنان كه قرآن كريم در حكايت از گفتگوي حضرت صالح (ع) با قومش مي فرمايد:

«وقال يا قوم لقد ابلغتكم رسالة ربّي و نصحت لكم ولكن لاتُحبُّون النّاصحين ؛ و گفت : اي قوم ، به درستي كه رسالت خدايم را به شما رساندم و براي شما خير خواهي كردم ،ولي شما خير خواهان را دوست نمي داريد.»

و در جاي ديگري مي فرمايد: «اوكلّما جاءكم رسول بما لا تهوي انفسكم استكبرتُم ففريقاً كَذَّبْتُم ْ وَفَريقاً تَقْتُلون َ؛ آيا هرگاه كه رسولي براي شما آمد كه نفْستان نپسنديد، گروهي را سركشي كرديد و گروهي را كشتيد.»

چنان كه در تاريخ آمده است هنگامي كه امام (ع) براي نصيحت و خير خواهي سپاه كوفه در مقابل آنهابه خطابه ايستاد كوفيان هلهله مي كردند تا صداي امام به آنها نرسد و آخر كار سنگي به پيشاني امام زدند و عمامه امام خون آلودشد و با بي مهري كوفيان مواجه شد و بازگشت .