بازگشت

روشنگري و هدايت نخبگان


امام حسين (ع) در خطبه اي ـ كه گويا در مني ايراد شده است - نخبگان و عالمان برجستة جامعه را مورد خطاب قرار داد؛ آنان كه «نامور به نكويي ، معروف به خيرخواهي ، و به لطف خدا در دل مردم شكوهمند» بودند، كساني كه «شرافتمند و دولتيار» ازايشان پروا داشته و ناتوان » گراميشان «و هرگاه حاجتمندان از رسيدن به نياز خود محروم مانند» ايشان را «واسطه » آرند و «به شكوهي چون شوكت شهر ياران و بزرگواري بزرگان » در راه گام بر مي دارند. امام ، نخبگان را به درنگ در اين پرسش واداشت كه

«آيا اين همه از آن رو نيست كه شما به پايگاهي رسيده ايد كه مردم از شما اميد دارند تا به حق خدا قيام كنيد و اگر از قيام به بيشتر حقوق الهي كوتاهي ورزيد حق امامان را خوار شمرده ايد.»

امام با بيان اين مهم كه «شما را به خاطر خدا در ميان مردم ارجي است »، رمز ارجمندي و برتري نخبگان را مرهون كرامت الهي دانست و سستي ايشان در برابر دفاع از دين خدا را اين گونه مورد نقد و بررسي قرار داد: «نه مالي پراكنديد و نه جاني را در راه جان آفرين به خطر افكنديد و نه براي خدا با گروهي در افتاديد.»

آن حضرت با توجه شناخت واكنش نخبگان و عالمان ، آنان را به تامل واداشت وفرمود:

«به چشم مي بينيد كه پيمان هاي الهي شكسته شده ، ولي نمي هراسيد، و عهد (ولايت ) پيامبر خدا (ص) خوار شمرده شده است و كوران و لالان و زمين گيران در همه شهرهاي (جهان اسلام ) وانهاده مانده اند و بر آنها ترحمي نمي شود، شما به اندازة شأن و پايگاهي كه از آن برخورداريد، كاري نمي كنيد و بدان كس كه (در آن جهت ) كار مي كند مددي نمي رسانيد و با چرب زباني و سازش پيش ستمكاران ، خود را آسوده مي سازيد!»

در نگاه حسين بن علي (ع)، «گردش امور و اجراي احكام به دست عالمان به خداوند است كه بر حلال و حرامش امينند» و سستي چهره هاي نامي اسلام و كوتاهي آنان در «نگه داشت پايگاه علما»، سبب شد تا اين پايگاه از ايشان گرفته شود. اما علت اين خلع يد از عالمان را «پراكندگي و جدايي از حق و اختلاف در سنت پيامبر بعد از دليل روشن » دانست و ثمرة چنين عملكردي موجب شد كه آنان ستمكاران را در پايگاه خويش جاي دادند و زمام امور حكومت خدايي را به دست پليدترين افراد سپردند، آنان كه «به هر شهري سخنراني زبان باز و نعره پرداز بر منبر دارند و تمام سرزمين اسلام ، بي دفاع زير پايشان افتاده و دستشان در آن جا باز است و مردم برده وار در اختيار آنانند.»

«لو صبرتم علي الأذي و تحملتم المئونة في ذات الله كانت أمور الله عليكم ترد وعنكم تصدر و ءاليكم ترجع و لكنكم مكنتم الظلمة من منزلتكم و استسلمتم أمور الله في أيديهم يعملون بالشبهات و يسيرون في الشهوات ؛ اگر بر آزار شكيبا بوديد و در راه خدا تحمل به خرج مي داديد امور خدا با شما، به دست شما در مي آمد و احكام او از (جانب ) شما صادر مي شد و مرجع همگان قرار مي گرفتيد، ولي شما خود ستمكاران را در پايگاه خويش جاي داديد و زمام امور (حكومت ) خدايي را به دست آنان سپرديد تا به شبهه كارها كنند و به راه شهوت ها روند.»

سالار شهيدان با اظهار شگفتي از حاكميت امويان چنين فرمود:

«چرا در شگفت نباشم كه زمين از آن ِ ستمگري دغل پيشه و باج گيري ظالم و حاكمي (شرور) است كه بر مؤمنان رحم نيارد. پس خدا در كشاكشي كه ما داريم ، حاكم و به حكم خود در مشاجره اي كه ميان ماست داور باد.

بارالها! تو خود مي داني آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و ميل به افزودن كالاي دنيا نبوده است ، بلكه از آن روست كه پرچم دين تو را افراشته بينيم و اصلاح را در كشورت آشكار كنيم و بندگان ستمديده ات را اماني دهيم تا به فرايض و سنت ها و حكم ات عمل شود.»

امام حسين (ع) سخن خويش را با اين جمله پايان داد كه :

«اگر شما ما را ياري نكنيد و به ما حق ندهيد، قدرت ستمگران هم چنان بر سر شماست و آنان به خاموش كردن نور پيامبرتان مي پردازند.»

سخنان حضرت سيدالشهداء، وجدان گروه اندكي از چهره هاي نامور را متحول ساخت . هر چند كه كلام نوراني امام براي بسياري از آنان كارگر نيفتاد.