بازگشت

مخالفت دشمنان


الف : اولين مخالفت با حركت امام حسين (ع) از ناحيه مروان بن حكم ابراز شد و او گفت كه من خيرخواه تو هستم و خير و صلاح شما را در بيعت كردن با يزيد مي دانم و اين كار در حقيقت به نفع دنيا و آخرت شما مي باشد؛ اما حضرت با كلامي بسيار قوي و كوبنده پاسخ داد كه : «اگر يزيد حاكم باشد؛ بايد فاتحه اسلام را خواند. يعني اگر من قيام نكنم ،ديگر اسلامي باقي نخواهد ماند و براي حفظ اسلام و شريعت محمدي (ص) چاره اي جز مبارزه عليه حكومت جائر وجود ندارد.

ب : عبدالله بن عمر نيز خدمت امام حسين (ع) رسيد و امام را از اين قيام منع كرد و گفت : چون مردم با يزيد بيعت كرده و درهم و دينار هم در دست او مي باشد و قدرت هم دارد و لذا صلاح است كه با او سازش و بيعت كنيد و من مي ترسم اگر با او مخالفت كنيد؛كشته شويد و گروهي از مسلمانان نيز قرباني شوند.

پس از سخنان نسبتاً مفصّل عبدالله، امام (ع) در پاسخ او فرمود:

«دنيا حقير و پست است ، مگر نمي داني كه بني اسرائيل در چند ساعت هفتاد پيامبر را كشتند و بعد در بازار به خريدوفروش پرداختند، گويا هيچ اتفاقي نيفتاده است ؟ولي بالاخره خدا انتقام گرفت و آنها را به سزاي اعمال خود رسانيد. اي عبدالله! دست از ياري من برندار.

در اين بيان نه تنها تصميم قطعي خود را مبني بر ادامه حركت جهادي اعلام مي كند؛ بلكه خبر از عاقبت راه نيز مي دهد و سعي مي دارد كه عبدالله را نيز به راه هدايت بكشاند.

امام حسين (ع) با اين چند جمله به عبدالله فهمانيد كه در راه حق و مبارزه با طاغوت نبايد از كشته شدن هراسيد و من اين راه را مي پيمايم ؛ اگرچه مي دانم كه اين قيام به كشته شدن من و يارانم منجر مي شود؛ ولي در نهايت ، پيروزي با ماست و خدا انتقام ما را از دشمنان و قاتلان و مخالفان ما خواهد گرفت .

ج : عمروبن سعيد، استاندار مدينه امان نامه اي براي امام حسين (ع) نوشت و براي حضرت به مكه فرستاد و تقاضاي انصراف امام از تصميم به مسافرت عراق را نمود ولي امام ، آن تقاضا را نيز رد كرد.