بازگشت

تركيب عقيدتي ـ سياسي مردم كوفه


مردم كوفه از دو گروه مسلمان و غير مسلمان تشكيل مي شد. غير مسلمين متشكل از عرب مسيحي از بني تغلب ، مسيحيان نجران و نبطي ، مجوسيان ايراني و يهوديان رانده شده از شبه جزيره بودند. اينان درصد كمي از جمعيت كوفه را تشكيل مي دادند. بخش مسلمانان شامل گرايش هاي بي طرف ، هواداران بني اميه ، خوارج ،پيروان قراء و صحابه و شيعيان علي (ع) بودند.

اكثر مردم كوفه از گروه بي طرف بودند كه زير بناي فكري ـ عقيدتي محكمي نداشتند. تعداد زيادي از قراء و صد و هفتاد و هشت تن از صحابي پيامبر اكرم (ص) درميان آنها بود كه هريك خود را مجتهد و صاحب رأي مي ديدند و در مقابل حكومت مي ايستادند. اينان در بي طرفي مردم نقش عمده داشتند. در واقع اين مردم از قبايل صحراگردي بودند كه سابقه شهرنشيني نداشتند. ويژگي خاص آنها نظم ناپذيري بود.

بر خلاف مردم شام ـ كه سال ها سابقه شهر نشيني داشتند و معاويه از نظم پذيري آنها كمال استفاده را مي كرد ـ اين گروه بي طرف در جريانات سياسي هم چون موجي به دنبال طرف برتر مي رفتند، نه از امير راضي بودند و نه امير از آنان راضي بود. در هنگام بروز ناآرامي ها و جابجايي قدرت به منافع مادي خود مي نگريستند.

بنابراين وقتي معاويه هلاك شد و آنان جواني و بي تجربگي يزيد را ديدند، به صف ياران مسلم پيوستند. آنان والي نرم خوي كوفه ، نعمان بن بشير را كه سنين پيري را مي گذراند، قادر يا مقابله با قيامي جدي نمي ديدند. شايد همين افراد بودند كه فرزدق در وصفشان به امام حسين (ع) گفت : «دل هايشان با تو و شمشيرهايشان عليه توست ».

در چنين اوضاعي كه كنترل از دست نعمان بن بشير خارج شده بود، تعدادي از اشراف كوفه مانند: عمربن سعدبن ابي وقاص (پسر بنيانگذار كوفه )، عبدالله بن مسلم و عماره بن وليد بن عقبه به يزيد نامه نوشتند تا اگر كوفه را مي خواهد، فرد قدرت مندي برآن گمارد. در ضمن خبر آمدن مسلم به كوفه را نيز دادند. يزيد به پيشنهاد «سرجون »،عبيدالله بن زياد را با حفظ سمت ولايت بصره ، به ولايت كوفه برگزيد.

با آمدن ابن زياد به كوفه ، افراد بي طرف جذب و عده و وعيدهاي او شدند و مسلم را تنها گذاشتند. اشراف كوفه كه در طول بيست سال حكومت امويان داراي نفوذ بسياري در ميان گروه بي طرف ها بودند، از وابستگان حزب اموي به شمار مي رفتند. آنان ابن زياد را ياري مي دادند.

از طرفي عده اي از آنان در جريان نامه نگاري به امام حسين (ع) براي حفظ رياست خود ـ در صورت برقراري حكومتي از جانب امام ـ عاطفي ترين نامه ها را نوشته بودند. اما همين كه عبيدالله بن زياد كنترل كوفه را به دست گرفت ، آنها هم در موقعيت هاي حساس سپاه اعزامي او به فرماندهي عمر سعد به كربلا قرار گرفتند.

امام حسين (ع) در روز عاشورا در مقابل لشكر كوفه خطاب به همين عده فرمود:«اي شيث بن ربيع و اي حجار بن ابجر و اي قيس بن اشعث و اي يزيد بن حارث !! آيا شماها نبوديد كه به من نامه نوشتيد: ميوه ها رسيده و وقت چيدن فرا رسيده و خرماها سرسبز گشته و زمين از گياه پر است و سپاهي آماده در انتظار توست ! پس بشتاب »!؟

نامه نگاري اين عده از اشراف به امام حسين (ع) نشان مي دهد كه در سطح آنان ،احتمال موفقيت قيام امام براي تشكيل حكومت مي رفته است . هم چنان كه مردم عادي نيز در هنگام ورود عبيدالله بن زياد به كوفه ، او را نشناخته به گمان امام بر او سلام مي كردند و خير مقدم مي گفتند.

از گروه هاي ديگر اعتقادي در كوفه ، خوارج بودند. آنان در عمل خشن و داراي انگيزه هاي قوي ّ ديني بودند. فهم عميقي نداشتند، مكتب عمر را پذيرفته و خشونت مي ورزيدند. نقل روايات عمر دليل اين مدعاست . پايگاه مردمي هم نداشتند و مخالف حكومت بودند. با شيعه هم دشمني سرسختانه نشان دادند. در بصره و كوفه طي چند مرحله قيام تا واقعه كربلا در سال شصت و يك هجري قمري سركوب شده بودند و دراين واقعه نقش چنداني نداشتند.

پيروان قراء و صحابه پيامبر اكرم (ص) نيز گروه ديگري در كوفه بودند. آنان امام علي ، امام حسن و امام حسين (ع) را به عنوان مجتهد و راوي قبول داشتند؛ حتي برخي از آنها عبدالله بن مسعود و عمر را از حضرت علي (ع) بالاتر مي پنداشتند.

اقليتي از شيعيان در كوفه بودند كه عميقاً به خاندان اهل بيت عشق مي ورزيدند.عده اي از ميان آنان رؤساي شيعه به حساب مي آمدند. از دهم رمضان سال شصت هجري قمري نامه هاي دعوت همين رؤساي شيعه به امام حسين (ع)، پس از وقفه اي ده ساله آغاز شد. نامه برخي از آنان چون سليمان بن صرد خزاعي ، مسيب بن نجبه فزاري ،مسلم بن عوسجه ، حبيب بن مظاهر اسدي ، ابوثمامه صائدي و... در مكه به دست امام حسين (ع) رسيد. اينان در زمان حضرت علي (ع) در جنگ ها همراه او بودند و پس ازمرگ معاويه با آگاهي كامل از اوضاع كوفه امام را دعوت كردند.

ديگر شيعيان نيز با وجود علاقه وافر به اهل بيت ، با توجه به سياست هاي شيعه زدايي معاويه و كشتارهاي شيعيان توسط زياد ابن ابيه در جريان قيام حجر به سال پنجاه و يك هجري قمري تا احتمال پيروزي قطعي نمي دادند، در قيام ها همراهي نمي كردند. به همين علت به محض احتمال شكست مسلم در كوفه از اطراف او پراكنده شدند. در حالي كه بعدها به علت تسلط مختار بر خزانه كوفه به قيام او پيوستند.