بازگشت

مردمي شدن نهضت حسيني


اين نكته روشن شد كه چرا امام حسين(ع) در مواردي به همراهان خويش اجازه ترك آن

حضرت و رها كردن نهضت را داد. اما اين سؤال هنوز باقي است كه چرا امام اين مقدار تاكيد بر همراهي خواص و مردم در قيام خويش را داشت به صورتي كه از هرگونه همكاري آنها در اين زمينه هر چند كمك چنداني به وي نيز نمي نمود، استقبال مي كرد. پاسخ اين سؤال در اين نكته نهفته است كه امام سعي بليغ داشت كه اعتراض او به حكومت يزيد به صورت شورش بر ضد حكومت براي به دست گيري آن در نيايد. هر چند امام در گفتار اين مطلب را بارها بيان كرد كه او براي حمايت از دين و مردم و احياء سنت ها و از بين بردن بدعتها قيام كرده است، اما مواظب بود كه سيره عملي او نيز همين امر را حكايت و بيان كند. از اين جهت است كه اين پيشنهاد را كه هنگام خارج شدن از مدينه از بيراهه به مكه برود، نپذيرفت، بر خلاف عبدالله بن زبير كه اينگونه از مدينه به مكه رفت. اين اقدام نشان مي دهد كه امام نمي خواهد به هيچ وجه پيوند مردمي خويش را قطع و از راهي حركت كند كه راه عمومي نيست. امام حسين(ع) هر چند همان طور كه قبلاً بيان كرديم قيام خود را بر مبناي وظيفه ديني خود شخصاً آغاز نمود و هيچ عامل مردمي در آن دخالت نداشت، ولي براي پرهيز از نسبت شورش به حضرت كه دشمن سعي بليغ در آن داشت، تلاش مي كرد تا قيام خويش را به اراده مردم مسلمان پيوند زند كه در اين صورت خاموش كردن اين نهضت حتي با شهادت وي نيز امري بسيار دشوار مي شد. از اين جهت است كه امام هر فرصتي را براي دعوت خواص و مردم براي همراهي قيام خويش غنيمت مي شمرد. الحاق يك فرد شاخص به قيام حتي اگر قبيله او نيز اين چنين عمل نمي كردند وزنه سنگيني براي مردمي شدن قيام امام محسوب مي شد كه دشمن را در موضعي منفعلانه قرار مي داد. البته سيدالشهدا(ع) همواره اصول مسلّم نهضت خويش را تكرار مي كرد و به هيچ وجه از اين اصول براي پيوستن افراد دست برنمي داشت. از جمله مواردي كه امام با تاكيد بر اصل اختصاص خلافت به اهل بيت به دعوت مردم براي پيوستن به قيام خويش اقدام نمود، زماني است كه در محاصره لشكريان حرّ قرار گرفت. امام بعد از خواندن نماز در خطبه اي ضمن معرفي خويش كه فرزند دختر رسول خدا است و خلافت به آنها اختصاص دارد، از آنها مي خواهد كه به جاي تبعيت از غاصبان خلافت كه در حق مردم ظلم و ستم روا مي دارند حق را براي اهلش قرار دهند تا رضايت خداوند را به دست آورند: ايها الناس، انا ابن بنت رسول الله و نحن اولي بولاية هذه الامور عليكم من هؤلاء المدّعين ماليس لهم و السائرين فيكم بالظلم و العدوان، فان تثقوا بالله و تعرفوا الحق لاهله فيكون ذلك لله رضي. [1] .

دعوت امام به سوي خويش حتي در هنگامي كه شعله هاي جنگ زبانه مي كشيد نيز استمرار يافت و تعدادي از افراد صالح و از جمله حربن يزيد رياحي سرانجام دعوت او را پذيرفتند و به او پيوستند و اين امر ضربه محكمي بر پيكر دشمن و خنثي كننده تبليغات آنها بود. امّا پيوند نهضت حسيني با مردم تنها به زمان امام اختصاص نداشت، بلكه نداي طلب ياري را كه وي در آخرين لحظات عمر شريفش بيان داشت: هل من ذاب يذبّ عن حرم رسول الله؟ هل من موحّد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجوا الله في اغاثتنا؟ هل من معين يرجوا ما عند الله في اعانتنا؟ [2] .

شامل تمام كساني مي شود كه بعد از او آمده اند تا ندايش را بشنوند و به ياري حسين(ع) در رسيدن به هدفش بشتابند. و همين دعوت عمومي در طول تاريخ بسياري از افراد را بر آن داشت تا به ياري امام بشتابند و همين امر حكومتهاي ستمگر بسياري را سرنگون كرد. از اولين گروههايي كه به اين ندا پاسخ گفتند مي توان گروه توابين مردم كوفه را نام برد كه با پي بردن به اشتباه بزرگي كه در ياري نكردن آن حضرت مرتكب شده بودند، جان خويش را در راه اهداف امام فدا كردند. بدين ترتيب امام حسين(ع) از طريق پذيرش دعوت كوفيان براي حمايت از او به صورتي كه در راستاي اهداف نهضت امام قرار داشت يعني پذيرش اين واقعيت كه خلافت در جامعه اسلامي در زمان معصومين(ع) به آنها اختصاص دارد و مردم بايد از آنها تبعيت كنند، نهضت خويش را با توده هاي مردم پيوند زد و اسنادي در تاريخ ارائه نمود كه اين نهضت تا چه حد در ميان مردم جاي دارد و تا چه حد پايگاه يزيد و يزيديان در جامعه سست است. سيدالشهدا(ع) تا آخرين لحظات عمر در موارد مختلف با اين اسناد يعني نامه هاي كوفيان عليه آنها احتجاج مي كرد و در حقيقت اين اسناد را به تاريخ عرضه مي نمود تا جاودان باقي بماند و نشان دهد كه دشمن هر چند توانسته است به زور سرنيزه مردم را تابع خويش گرداند ولي در قلوب مردم جايي ندارد. امام همچنين با دعوت افراد مختلف به ياري خويش و دعوت عمومي از تمام كساني كه سخن وي را بشنوند، قيام خويش را به قلوب تمام آزادگاني كه بعد از او مي آيند پيوند زد تا خون او كه خون خداست در قلوب مؤمنان همواره بجوشد و هيچ گاه به سردي نگرايد: ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لاتبرد ابدا. [3] .


پاورقي

[1] همان، ص 356.

[2] همان، ص 476.

[3] مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، ح 12084.