بازگشت

اعتراض زيد بن ارقم


از جمله فريادهاي اعتراضي كه پس از واقعه كربلا عليه نماينده يزيد در كوفه بلند شد از زيد بن ارقم انصاري بود. وي هنگامي كه ديد ابن زياد در مجلسي مملو از چهره هاي سرشناس شهر، بزرگان نظام حكومتي، فرماندهان نظامي و هيأت هاي نمايندگي قبايل مختلف و...كه در كوفه براي نمايش قدرت و پيروزي خود آراسته بود، با چوب بر دندان هاي مبارك حسين (ع) مي زند، گفت:

«به خدا قسم ديدم دو لب رسول الله (ص) بر اين دو لب بود و بر آن بوسه مي زد». آن گاه گريست و از نزد او برفت. وي به مردم مي گفت: «پسر فاطمه (س) را كشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد تا نيكان شما را بكشد و اشرار شما را برده كند. به ذلت رضا داديد، پس ملعون باد كسي كه به خواري رضايت دهد». [1] برخي منابع حكايت مي كنند كه ابن زياد، زيد را مخاطب قرار داده و گفت: «خداي چشمان تو را گريان بدارد، به خدا سوگند كه اگر پيرمردي فرتوت و نادان نبودي و عقلت زايل نشده بود گردنت را مي زدم». [2] از جمله كسان ديگري كه عمل زياد را در آن مجلس تقبيح كرد انس بن مالك است كه خود يكي از راويان قضيه مي باشد. او مي گويد: هنگامي كه عبيدالله بن زياد سر بريده حسين (ع) را در مقابل داشت، دندانهايش را با چوبدستي مي كوبيد و مي گفت كه: چه زيبا بوده است. من به او گفتم: «به خدا سوگند كه اين عملت را تقبيح مي كنم چرا كه خود ديدم اين لبها را كه تو مي كوبي رسول خدا آن را مي بوسيد». [3] .


پاورقي

[1] محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري يا تاريخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج 7، چاپ دوم، تهران: انتشارات اساطير: 1362، ص 3066. سبط بن الجوزي، تذکرة الخواص، بيروت: مؤسسه اهل‏البيت، 1401ق، ص 231. عزالدين علي بن اثير، کامل، ج 5، ترجمه عباس خليلي، تهران، انتشارات علمي، بي‏تا،ص 193.

[2] محمد بن محمد بن النعمان (شيخ مفيد)، الارشاد، ج 2 (دو جلد در يک مجلد) ترجمه هاشم رسولي محلاتي، تهران: انتشارات علميه اسلاميه، 1346، ص 119. کامل ابن‏اثير، ج 5، ص 193. احمد بن يحيي البلاذري، انساب الاشراف، حققه و علق عليه محمدباقر المحمودي، الجزء الثالث، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1397 ه.ق، ص 207.

[3] ابن عساکر، تاريخ، ج 12، ص 24. به نقل از: اسدحيدر، ترجمه مع الحسين في نهضته، چاپ دوم، تهران:مؤسسه انتشارات طور، 1372، ص 319.