بازگشت

واقعه بعلبك


والي حكم كرد مردم شهر با عزت و احترام مالا كلام سپاه ابن زياد را وارد كنند بعد از زينت شهر و آئين بندي و افراشتن اعلام بند به بند رقاص و سازنده واداشت فامر بالجواري و بايديهم الدفوف و نشرت الأعلام و ضربت البوغات تا آنكه آل الله را وارد كردند بعد از نزول به منزل بس كه خوش گذشت كه صاحب مقتل مي نويسد باتوا بمثلين يعني بغير از خوردن شراب و خوش گذراني ديگر به كاري مشغول نشدند اما بر اسيران آل محمد در آن بلد بسيار بد گذشت كه عليا مكرمه ام كلثوم سلام الله عليها پرسيدند نام اين شهر چيست كه اينقدر مردم آن بي دين هستند؟

گفتند بعلبك است آن مخدره نفرين كرده فرمود اباد الله تعالي خضراتهم و لا اعذب الله تعالي شربهم و لا دفع ايدي الظلمة عنهم الي آخر خداوند پوچ و پراكنده كند حاصل اين بلد را و آب شيرين به كام ايشان نرسد و دست ظلمه از اين قوم كوتاه نشود