بازگشت

واقعه منزل موصل


چون لشگر ابن زياد در اثناي راه خود به نزديك موصل رسيدند كس به امير موصل فرستادند و پيغام دادند كه شهر را بياراي و به استقبال ما بيرون آي و طبقهاي زر و سيم مهيا ساز تا بر ما نثار كني به آمدن ما در منزل تو و نيز افتخار بر تمام حكام ديار كن زيرا كه سر حسين بن علي عليه السلام و برادران و ياران او همراه است و اهل بيت او را نيز از خانم و كنيز با ديده هاي اشگ ريز مي آوريم والسلام عماد الدوله كه حاكم موصل بود اهل شهر را جمع كرد و صورت حال را با ايشان در ميان آورد گفت اي قوم زنهار باين سخن تن ندهيد و بدين نصيحت همداستان نباشيد اصلا نه استقبال كنيد و نه اين جماعت را به شهر خود راه بدهيد زيرا اين كار براي شما عار و شكست است.

رعايا گفتند:

اي امير خدا تو را خير دهد، تو هميشه به رعايا مهربان بوده و هستي آنچه فرمائي اطاعت مي كنيم، پس موصليان آب و آذوقه فرستادند و پيغام دادند آمدن شما به شهر ما مصلحت نيست اين آذوقه را بگيريد و هر كجا كه مي خواهيد برويد، آن جماعت از اين جواب در خشم شدند از پشت شهر انداختند جائي كه در يك فرسخي شهر واقع بود فرود آمدند سر مطهر منور امام عليه السلام را از نيزه فرود آوردند و در آنجا سنگ بزرگي بود روي آن سنگ نهادند قطره خوني از سر مبارك بر آن سنگ چكيد و آن خون در ميان سنگ نهان شد هر سال روز عاشوراء از آن سنگ خون تازه مي جوشيد، مردمان اطراف و اكناف و نواحي مي آمدند و دور آن سنگ حلقه ماتم مي زدند و به مراسم عزاداري مشغول مي شدند و به همين


منوال بود تا زمان عبدالملك مروان عليه اللعنة و العذاب كه آن سنگ را از آن مقام برداشتند و ديگر كسي از آن سنگ نشاني پيدا نكرد و ليكن اهل موصل در آن موضع قبه و بارگاهي ساختند و او را مشهد النقطه نام نهادند هر سال كه ماه محرم مي شود مردم در آنجا آمده و مراسم عزاء بجاي مي آورند.

صاحب روضة الشهداء مي نويسد:

چون اهل موصل لشگر ابن زياد را به شهر خود راه ندادند شمر لعين با تابعان خود در بيرون شهر شب را منزل كردند صبح رو به شهر نصيبين نهادند.