بازگشت

واقعه منزل كحيله


چون سپاه ابن زياد ملعون به كحيله رسيدند به اهل آن بلد پيغام دادند كه ما را بايد شما ملاقات كنيد با آذوقه و علوفه فان معنا رأس الحسين عليه السلام زيرا كه حامل سر امام مي باشيم و به شام مي رويم فرمان ابن زياد را فرستادند كه بايد عمال و حكام بلاد و امصار به استقبال لشگر ما بدرآيند شهر را آئين ببندند آب و آذوقه را دريغ ندارند لهذا والي كحيله لشگر را سيورسات فرستاد علمهاي بشارت به جلوه درآورد و امر بالاعلام فبشرت و المدينة فزينت فتداعت الناس من كل جانب و مكان شهر را زينت كردند مردم از هر جانب بيرون آمدند والي ملعون با خواص خود تا سه ميل به استقبال رفت مردم از يكديگر مي پرسيدند چه خبر است ديگري مي گفت سرها و اسراي خارجي را به شام مي برند كه ابن زياد در ارض عراق آنها را كشته است يكي در ميان اين جمعيت كه از واقعه مخبر بود گفت واي بر شما لال شويد و خارجي نگوئيد: و الله هذا راس الحسين عليه السلام چون آن جماعت اين سخن را شنيدند به گريه و ناله درآمدند چهار هزار سوار هم عهد شدند و نيز سوگندهاي غلاظ و شداد خوردند كه سپاه ابن زياد را به قتل برسانند و سرها را ببرند و به بدنها ملحق كنند و اسرار را نجات بدهند تا اين فخر از براي ايشان الي يوم القيمه بماند اما جاسوسان خبر از براي لشگر ابن زياد بردند كه جماعت اوس و خزرج كه چهار هزار سوار مكمل يراقند عازم حمله اند دانسته باشيد كوفيان بي آزرم از ترس وارد به كحيله نشدند بلكه از راه منحرف شدند و راه تل اعقر را پيش گرفتند و به تعجيل هر چه تمام تر خود را به منزل جهنيه رسانيدند.