بازگشت

فرستادن عبيدالله مخذول رؤس مطهره و اهل بيت امام از كوفه به شام تار


قبلا گفتيم عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر حضرت امام عليه السلام را به زحر بن قيس داده به شام فرستاد و به دنبال آن حضرت امام زين العابدين عليه السلام را زير غل جامعه قرار داده و دست به گردن بسته با مخدرات مانند اسيران كفار بر شتران برهنه سوار كرده روانه داشت به قولي عبدالله بن ربيعه الحميري يا عمرو بن ربيعه يا ربيعة بن عمرو الحميري و به قول ابن عبد ربه الغاز بن ربيعة الجرشي گويد:

من نزد يزيد بن معاويه نشسته بودم ناگاه زحر درآمد يزيد هراسان گفت:

ما ورائك يا زحر؟

گفت: اميرالمؤمنين را به فتح و نصرت بشارت باد، ورد علينا الحسين بن علي في ثمانية عشر من اهل بيته و ستين رجلا من شيعته، فبرزنا اليهم فسئلناهم ان لو ينزلوا علي حكم الامير عبيدالله او القتل فاختاروا القتال فغدونا عليهم مع شروق الشمس، فاحطنا بهم من كل ناحية حتي اذا اخذت السيوف مأخذها من هام القوم، جعلوا يلوذون بالاكام و الحفر كما لا ذالحمام من صقر، فو الله ما كان الا جزر جزور او نومة قائل، حتي اتينا آخرهم فهاتيك اجسادهم مجردة و ثيابهم مرملة و خدودهم معفره، تصهرهم الشمس و تسفي عليهم الريح، زوارهم العقبان و الرخم بقاع سبسب.

امام با هيجده نفر از اهل بيت و شصت كس از اصحاب خود بيامدند و ما نيز جانب آنها شتافته نخست گفتيم كه حكم ابن زياد را اطاعت كنيد يا جنگ را آماده


باشيد، البته تن به ذلت نداده مهياي قتال شدند دو ساعت كه از روز برآمد از هر طرف بتاختيم و تيغ ها به كار برديم، چندان كه كسي خواب نيمروز كند يا قصابي شتري بكشد همه را از دم شمشير گذرانيديم، اكنون بدن ها در آن بيابان برهنه و بر خاك افتاده و روي ها به خون آغشته، از تابش آفتاب همي گدازد و بادها خاك خون آلود بر آنها همي پراكند، كس به زيارتشان جز مرغان نرود.

يزيد اندكي سر بزير افكنده آنگاه سر برداشت و گفت:

قد كنت ارضي من طاعتكم بدون قتل الحسين، اما لو اني صاحبه لعفوت عنه از اطاعت شما بدون كشتن امام خشنود بودم و اگر به جاي ابن زياد بودم البته از او درمي گذشتم.

مرحوم مفيد در ارشاد مي نويسد:

پس از آنكه عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر امام عليه السلام را به شام فرستاد فرمان داد بانوان و كودكان را مهياي سفر به شام كرده و دستور ويژه اي راجع به حضرت امام سجاد عليه السلام داد مبني بر اينكه روي غلي كه بر گردن آن امام همام بود غل ديگري قرار دادند و سپس جملگي را به دنبال رؤس مطهره همراه با محفر بن ثعلبه عائذي و شمر بن ذي الجوشن روانه نمود كاروان بانوان و اطفال همه جا طي طريق نموده تا به جماعتي كه حامل رؤس مطهره بودند ملحق شدند.