بازگشت

جسارت و اذيت هاي پسر زياد مخذول به سر مطهر حضرت سيدالشهداء


مرحوم مفيد روايت كرده است كه در صبح روز دوم بعث برأس الحسين فدير به في سكك الكوفة و قبائلها يعني آن بي حياي بي دين امر كرد سر حضرت امام حسين عليه السلام را در همه كوچه هاي كوفه و قبائل اعراب بگردانند.

مرحوم مجلسي در كتاب بحار روايت كرده است كه زيد بن ارقم گويد من بر غرفه خود نشسته بودم ناگاه ديدم نيزه اي كه سر آن بزرگوار را بر آن نصب كرده بودند محاذي قصر من رسيد، شنيدم اين آيه شريفه را مي خواند: ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا


پس از شنيدن اين آيه از سر آن بزرگوار والله موهاي بدن من راست شد و بر خود لرزيدم و عرض كردم: رأسك يابن رسول الله اعجب اعجب يعني امر سر تو اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله عجيب تر و غريب تر است.

مرحوم ابن شهرآشوب از شعبي روايت كرده است: انه صلب برأس الحسين عليه السلام بالصياذف في الكوفة فتنحنح الرأس و قرء سورة الكهف الي قوله انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدي، يعني همانا بركشيده شد سر مظلوم كربلا جناب سيد الشهداء بر بازار صرافان در كوفه، پس من خود ديدم كه آن سر مطهر سرفه اي كرد و سوره مباركه كهف را تا اين آيه شريفه تلاوت فرمود، پس به كوفيان بي وفا و شاميان پرجفا چيزي به جز ضلالت افزوده نشد.

در حديث ديگر وارد شده است: چون سر مقدس را در كوفه بر درختي آويختند همه خلق از آن سر شنيدند كه فرمود:

و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.

از يكي از كوفيان نقل شده است كه مي گويد: چون سر آن مظلوم را بر درخت آويخته بودند من نزديك رفته و به آن نظر كردم، ديدم كه لب هاي مباركش حركت مي كند چون گوش فراداشتم شنيدم اين آيه را مي خواند:

فلا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.

و در برخي از كتب معتبر از حارث بن وكيده روايت شده كه گفت: من از كساني بودم كه سر مقدس را برداشته بودند شنيدم كه سر مطهر آن جناب سوره كهف را تلاوت مي فرمود، من در شك افتاده و در تحير فرورفتم از طرفي صداي مبارك و نغمه دل رباي آن حضرت را مي شنيدم و از طرف ديگر فكر مي كردم كه سر بي بدن چگونه تكلم مي كند و خود شنيدم كه به من فرمود: يابن وكيدة اما علمت انا معاشر الائمة احياء عند ربنا ترزق، يعني اي پسر وكيده آيا نمي داني كه ما


گروه ائمه هميشه زنده بوده و مرگ ما را فاني نمي كند و در نزد پرودگار خود روزي داده مي شويم.

چون اين را شنيدم تعجب من زيادتر شد در دل خود خيال كردم كه نبايد گذاشت اين سر مطهر در نزد اين جماعت بدگهر بوده باشد كه به آن اين استخفاف ها را روا دارند، پس در دل خود گذراندم كه اين سر را از ايشان مي ربايم، ناگاه شنيدم كه سر منور آن حضرت فرمود: يابن وكيده ليس لك الي ذلك سبيل يعني اي پسر وكيده راهي بر اين خيال نخواهي يافت و براي تو آن ميسر نخواهد شد، اي پسر وكيده ريختن ايشان خون من را عظيم تر است در نزد خداوند از آن چه با سر من به عمل مي آورند بگذار هر چه مي خواهند بكنند زود باشد كه بيابند جزاي عمل قبيح خود را.

اذا الاغلال في اعناقهم و السلاسل يسحبون يعني در آن وقتي كه گردن هاي ايشان به غل هاي آتشي غل شده و آنها را به زنجيرهاي جهنم كشيده باشند.