بازگشت

آمدن حضرت زين العابدين بر سر اجساد مطهره شهداء


مرحوم مجلسي در كتاب بحار از حضرت باقر عليه السلام روايت مي كند كه آن جناب


فرمودند:

چون جد بزرگوارم وارد زمين كربلاء شد نامه اي براي محمد حنفيه و ساير بني هاشم نوشت و به مدينه ارسال نمود، مضمون نامه چنين بود:

بسم الله الرحمن الرحيم، من الحسين بن علي الي محمد بن الحنفية و من قبله من بني هاشم:

اما بعد: فكان الدنيا لم تكن و كان الآخرة لم تزل والسلام.

بعد از نوشتن اين نامه مالكين آن زمين محنت اثر را كه از اهل غاضريه بودند طلب فرمود چهار فرسخ در چهار فرسخ را به مبلغ معيني كه شصت هزار تومان بود ابتياع نمود و آن را وقف كرده و توليت آن ارض مبارك را بدست بني اسد گذارد مشروط به چند شرط:

از جمله آنكه پس از ده روز ديگر بيايند جسد طيبه مطهره شهداء را با جسد پاره پاره سيد الشهداء عليه السلام به خاك بسپارند.

ديگر آنكه وقتي شيعيان از دور و نزديك به زيارت آن تربت بيايند اهل غاضريه و بني اسد به استقبال زوار آمده و منزل و مكان به ايشان بدهند و نيز از آب و نان و طعام مضايقه نكنند و زائران را تا سه روز ضيافت كنند.

ايشان شرائط را قبول نموده و پولها را بين خود قسمت كردند و از خدمت مرخص شدند تا روز دهم دو روز از شهادت حضرت گذشته بود كوفيان سنگدل پس از كشتن و برهنه كردن و سر جدا نمودن امام همام عليه السلام را عريان و برهنه در آن بيابان مقابل آفتاب سوزان انداختند و رفتند.

زنان بني اسد ديدند مردانشان اصلا بفكر و خيال رفتن و به خاك سپردن شهداء نيستند به نزد شوهران خود رفته و با گريه و افغان گفتند:

اي بي مروت مردمان مگر شما با نور چشم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شرط نكرديد كه اجساد طاهره و ابدان مطهره شهداء را به خاك بسپاريد، اكنون چه شده كه به مقتل


آل رسول نمي رويد و گلهاي ورق ورق شده ايشان را دفن نمي كنيد؟ آيا از خدا نمي ترسيد و از پيغمبر صلي الله عليه و آله شرم نداريد و يا ايمان به خدا و روز جزا نداريد؟

مردان گفتند: چرا هم از خدا مي ترسيم و هم اعتقاد به روز جزا داريم اما با آن سفاك بي باك و ظالم ناپاك يعني پسر زياد ملعون چه كنيم، اگر بشنود كه ما ابدان طاهره را دفن كرده ايم البته در مقام ايذاء و قتل ما برخواهد آمد و ما بر جان خود مي ترسيم.

زنان به شوهران خود گفتند: اگر شما از جان خود مي ترسيد ما نمي ترسيم بلكه جان ما به فداي زنان و دختران علي مرتضي صلوات الله عليه انا نذهب الي دفن اجساد الشهداء انفسنا لهم الفداء و الله يعطي الجزاء ما مي رويم ابدان طاهره شهداء را به خاك مي سپاريم و از خدا اجر و مزد مي خواهيم

سپس شروع به گريه و ندبه و ضجه كردند و مادرانه و خواهرانه و شيون كنان به ميان خيمه ها رفته بيل ها و كلنگ ها و آلات حفر و كندن قبر را با خود برداشته و مهياي رفتن شدند، همينكه مردان و جوانان قبيله بني اسد اين همت و مردانگي را از زنان و دختران ديدند به غيرت آمده و از روي حميت دامن همت به كمر زده بيل ها و كلنگ ها را از زنان گرفتند و روي به كربلا آوردند، زنان بر سر و سينه زنان از عقب مردان روانه شدند تا به كربلا رسيدند وارد قتلگاه شدند. شعر



قتلگاهي كشته عرياني در او

بحر خوني گوهر غلطان در او



قتلگاهي تن در او بي سر همه

پايمال لشگر كافر همه



فرد عربي



لهم جسوم علي الرمضاء مهملة

و انفس في جوار الله يقربها



طائفه بني اسد در ميان قتلگاه حيران و سرگردان ايستاده بودند نظر بر آن اجساد قطعه قطعه و ابدان پاره پاره مي كردند باتفاق زنان مانند ابر بهاري اشگ مي ريختند


و نمي دانستند آقا كيست و غلام كدام است، پدر كيست و فرزند كدام مي باشد در اين اثناء سواري با شتاب رسيد و نقابي بر صورت افكنده بود.

شعر



بسان حضرت يعقوب ناله سر مي كرد

كه او پسر، پسروار پدر پدر مي كرد



بسر عمامه سبزي و ليك ژوليده

بسان چشم غزالان سياه پوشيده



روي به طائفه بني اسد كرد و فرمود: چرا واله و حيران ايستاده ايد؟

آن جماعت شرح حال خود و جهت آمدنشان را بيان كردند سپس گفتند اكنون آمده ايم ولي هيچيك را نمي شناسيم.

آن سوار فرمود: انا اعرفهم و اعرفكم اياهم واحدا واحدا.

شعر



گفت من اين كشته ها را سر بسر

مي شناسم چون پدرها را پسر



بي سرند اينها ولي جان منند

گر غريبند، آشنايان منند



سپس آن وجود مبارك گروه بني اسد را كمك كرد و مشغول تجهيز و تدفين شهداء شدند يك يك مي آوردند و از آن والامقام اسم صاحب بدن را سؤال كرده و سپس آن را دفن مي كردند

مرحوم مفيد در ارشاد مي فرمايد: و حفروا للشهداء من اهل بيته و اصحابه الذين صرعوا حوله ما يلي رجلي الحسين و جمعوهم و دفنوهم جميعا يعني از براي همه شهداء كه از اهل بيت و اصحاب بودند و در اطراف آن سرور به روي خاك افتاده بودند حفيره كندند و تمام ايشان را جمع نموده و نماز كردند و مجموعا را در آن حفره به خاك سپردند سپس در اثناء تفحص به بدني برخوردند پاره پاره كه سر در بدن نداشت و زخمهايش قابل شمارش نبود.


فرد



پيكري ديدند افتاده بخاك

قطعه قطعه پاره پاره چاك چاك



از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: آقا اين كشته كدام كس است.

فرد



كيست اين كشته كه از خنجر و شمشير و سنان

و كواكب به بدن زخم فزون تر دارد



همينكه چشم امام عليه السلام بر آن بدن قطعه قطعه افتاد خود را به روي نعش پدر انداخت و بلند بلند گريست زنان و مردان بني اسد با امام عليه السلام در گريه و زاري شدند باري امام سجاد عليه السلام ساعتي روي نعش پدر اشگ ريخت و خاك غم بر سر ريخت، سپس بر پدر نماز گذارد و بعد خود به تنهائي آن جان پاك را در جسد خاك نهاد يعني در همان قبري كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كنده بود بدن پدر را گذارد و سپس با حسرتي تمام با خاك آن را پوشاند و با اشگ ديده خاك را گل ساخت بعد با انگشت مبارك روي قبر نوشت: هذا قبر حسين بن علي بن ابيطالب و به موجب وصيت پدر بزرگوارش كه در هنگام وداع فرموده بود برادرت علي اكبر عليه السلام را در نزد من دفن كن بدن شاهزاده علي اكبر عليه السلام را در پائين پاي پدر دفن نمود و پس از دفن حضرت سيد الشهداء و ساير شهداء بني اسد اذن مرخصي گرفتند، امام عليه السلام فرمود: ياران شما احسان را به پايان رسانيد چه آنكه كار هنوز به اتمام نرسيده زيرا شهيد ديگر مانده كه از اين شهداء دورتر قرار گرفته و آن سپهسالار و علمدار سلطان كربلا است، پس به اتفاق آمدند به كنار نهر علقمه

شعر



كشته اي ديدند دست و سر جدا

زخم هايش كس نداند جز خدا



پاره پاره قطعه قطعه پيكرش

اين تنش ياران چه گويم از سرش



بعد از گريه و زاري بسيار قبري كندند و نعش مبارك عباس عليه السلام را با دست هاي


بريده در ميان عبائي ريختند و سپس به خاك سپردند.

مؤلف گويد:

مناسب ديدم در اينجا زيارت نامه اي را كه مرحوم مجلسي عطرالله مرقده الشريف به عنوان زيارت شهداء در طف در بحار نقل فرموده بياورم.

متن اين زيارت نامه باين شرح مي باشد:

وقتي بخواهند شهداء را زيارت كنند دستور است پائين پاي حضرت كه قبر حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام آنجا مي باشد بايستند، سپس رو بقبله كنند كه تمام شهداء در همان قبله دفن شده اند و اشاره به شاهزاده علي بن الحسين عليهماالسلام كرده و بگويند:

السلام عليك يا أول قتيل من نسل خير سليل، من سلالة ابراهيم الخليل، صلي الله عليك و علي أبيك، اذ قال فيك: قتل الله قوما قتلوك يا بني! ما أجرأهم علي الرحمن، و علي انتهاك حرمة الرسول علي الدنيا بعدك العفا، كأني بك بين يديك ماثلا، و للكافرين قاتلا قائلا:



أنا علي بن الحسين بن علي

نحن و بيت الله أولي بالنبي



أطعنكم بالرمح حتي ينثني

أضربكم بالسيف أحمي عن أبي



ضرب غلام هاشمي عربي

و الله لا يحكم فينا ابن الدعي



حتي قضيت نحبك، و لقيت ربك، أشهد أنك أولي بالله و برسوله، و أنك ابن رسوله، و حجته و أمينه و ابن حجته و أمينه حكم الله علي قاتلك مرة بن منقذ بن النعمان العبدي - لعنه الله و أخزاه و من شركه في قتلك، و كانوا عليك ظهيرا، أصلاهم الله جهنم و ساءت مصيرا، و جعلنا الله من ملاقيك، و مرافقي جدك و أبيك و عمك و أخيك، و امك المظلومة، و أبرء الي الله من أعدائك أولي الجحود، والسلام عليك و رحمة الله و بركاته.

السلام علي عبدالله بن الحسين، الطفل الرضيع، المرمي الصريع المتشحط دما،


المصعد دمه في السماء، المذبوح بالسهم في حجر أبيه لعن الله راميه حرملة بن كاهل الأسدي و ذويه.

السلام علي عبدالله بن أميرالمؤمنين، مبلي البلاء، و المنادي بالولاء في عرصة كربلاء، المضروب مقبلا و مدبرا، لعن الله قاتله هاني ء بن ثبيت الحضرمي.

السلام علي أبي الفضل العباس بن أميرالمؤمنين، المواسي أخاه بنفسه، الآخذ لغده من أمسه، الفادي له، الواقي الساعي اليه بمائه المقطوعة يداه - لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني، و حكيم بن الطفيل الطائي.

السلام علي جعفر بن أميرالمؤمنين، الصابر بنفسه محتسبا، و النائي عن الأوطان مغتربا، المستسلم للقتال، المستقدم للنزال، المكثور بالرجال، لعن الله قاتله هاني ء بن ثبيت الحضرمي.

السلام علي عثمان بن أميرالمؤمنين، سمي عثمان بن مظغون، لعن الله راميه بالسهم خولي بن يزيد الأصبحي الايادي، و الأباني الداري.

السلام علي محمد بن أميرالمؤمنين، قتيل الأباني الداري لعنه الله، و ضاعف عليه العذاب الأليم، و صلي الله عليك يا محمد و علي أهل بيتك الصابرين.

السلام علي أبي بكر بن الحسن بن علي الزكي الولي، المرمي بالسهم الردي، لعن الله قاتله عبدالله بن عقبة الغنوي.

السلام علي عبدالله بن الحسن الزكي، لعن الله قاتله و راميه حرملة بن كاهل الأسدي.

السلام علي القاسم بن الحسن بن علي، المضروب ]علي[ هامته المسلوب لامته، حين نادي الحسين عمه، فجلي عليه عمه كالصقر، و هو يفحص برجليه التراب، و الحسين يقول: «بعدا لقوم قتلوك، و من خصمهم يوم القيامة جدك و أبوك».

ثم قال: «عز و الله علي عمك أن تدعوه فلا يجيبك، أو أن يجيبك و أنت قتيل


جديل فلا ينفعك، هذا و الله يوم كثر واتره و قل ناصره جعلني الله معكما يوم جمعكما، و بوأني مبوأكما، و لعن الله قاتلك عمر بن سعد ]عروة بن[ نفيل الأزدي، و أصلاه جحيما، و أعد له عذابا أليما.

السلام علي عون بن عبدالله بن جعفر الطيار في الجنان، حليف الايمان، و منازل الأقران، الناصح للرحمن، التالي للمثاني و القرآن لعن الله قاتله عبدالله بن قطبة النبهاني.

السلام علي محمد بن عبدالله بن جعفر، الشاهد مكان أبيه، و التالي لأخيه، و واقيه ببدنه، لعن الله قاتله عامر بن نهشل التميمي.

السلام علي جعفر بن عقيل، لعن الله قاتله و راميه بشر بن حوط الهمداني.

السلام علي عبدالرحمن بن عقيل، لعن الله قاتله و راميه عثمان بن خالد بن أشيم الجهني.

السلام علي القتيل بن القتيل: عبدالله بن مسلم بن عقيل، و لعن الله قاتله عامر بن صعصعة ]و قيل أسد بن مالك[.

السلام علي أبي عبيدالله بن مسلم بن عقيل، و لعن الله قاتله و راميه عمرو بن صبيح الصيداوي.

السلام علي محمد بن أبي سعيد بن عقيل، و لعن الله قاتله لقيط بن ناشر الجهني.

السلام علي سليمان مولي الحسين بن أميرالمؤمنين، و لعن الله قاتله سليمان بن عوف الحضرمي.

السلام علي قارب مولي الحسين بن علي.

السلام علي منجح مولي الحسين بن علي.

السلام علي مسلم بن عوسجة الأسدي، القائل للحسين و قد أذن له في الانصراف، أنحن نخلي عنك؟ و بم نعتذر عند الله من أداء حقك، لا و الله حتي


أكسر في صدورهم رمحي هذا، و أضربهم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي، و لا أفارقك، و لو لم يكن معي سلاح أقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة، و لم أفارقك حتي أموت معك.

و كنت أول من شري نفسه، و أول شهيد شهد لله و قضي نجبه ففزت و رب الكعبة، شكر الله استقدامك و مواساتك امامك، اذ مشي اليك و أنت صريع، فقال: يرحمك الله يا مسلم بن عوسجة و قرأ: «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» لعن الله المشتركين في قتلك: عبدالله الضبابي، و عبدالله بن خشكارة البجلي، و مسلم بن عبدالله الضبابي.

السلام علي سعد بن عبدالله الحنفي، القائل للحسين و قد أذن له في الانصراف: لا و الله لا نخليك حتي يعلم الله أنا قد حفظنا غيبة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيك، و الله لو أعلم أني أقتل ثم أحيا ثم أحرق ثم أذري و يفعل بي ذلك سبعين مرة ما فارقتك، حتي ألقي حمامي دونك و كيف أفعل ذلك و انما هي موتة أو قتلة واحدة، ثم هي بعدها الكرامة التي لاانقضاء لها أبدا.

فقد لقيت حمامك، و واسيت امامك، و لقيت من الله الكرامة في دار المقامة، حشرنا الله معكم في المستشهدين، و رزقنا مرافقتكم في أعلي عليين.

السلام علي بشر بن عمر الحضرمي، شكر الله لك قولك للحسين و قد أذن لك في الانصراف: أكلتني اذن السباع حيا ان فارقتك و أسأل عنك الركبان و أخذلك مع قلة الأعوان، لا يكون هذا أبدا.

السلام علي يزيد بن حصين الهمداني المشرقي القاري، المجدل بالمشرفي. السلام علي عمر بن كعب الأنصاري.

السلام علي نعيم بن عجلان الأنصاري.

السلام علي زهير بن القين البجلي، القائل للحسين و قد أذن له في الانصراف: لا و الله لا يكون ذلك أبدا، أترك ابن رسول الله أسيرا في يد الأعداء، و أنجو؟ لا أراني


الله ذلك اليوم.

السلام علي عمرو بن قرظة الأنصاري. السلام علي حبيب بن مظاهر الأسدي. السلام علي الحر بن يزيد الرياحي.

السلام علي عبدالله بن عمير الكلبي.

السلام علي نافع بن هلال بن نافع البجلي المرادي.

السلام علي أنس بن كاهل الأسدي.

السلام علي قيس بن مسهر الصيداوي.

السلام علي عبدالله و عبدالرحمن ابني عروة بن حراق الغفاريين.

السلام علي جون بن حوي مولي أبي ذر الغفاري.

السلام علي شبيب بن عبدالله النهشلي. السلام علي الحجاج بن زيد السعدي. السلام علي قاسط و كرش ابني ظهير التغلبيين.

السلام علي كنانة بن عتيق. السلام لعي ضرغامة بن مالك.

السلام علي حوي بن مالك الضبعي. السلام علي عمرو بن ضبيعة ]الضبعي[. السلام علي زيد بن ثبيت القيسي.

السلام علي عبدالله و عبيدالله ابني يزيد بن ثبيت القيسي.

السلام علي عامر بن مسلم. السلام علي قعنب بن عمرو التمري.

السلام علي سالم مولي عامر بن مسلم. السلام علي سيف بن مالك.

السلام علي زهير بن بشر الخثعمي. السلام علي زيد بن معقل الجعفي.

السلام علي الحجاج بن مسروق الجعفي.

السلام علي مسعود بن الحجاج و ابنه. السلام علي مجمع بن عبدالله العائذي. السلام علي عمار بن حسان بن شريح الطائي.

السلام علي حباب بن الحارث السلماني الأزدي.

السلام علي جندب بن حجر الخولاني. السلام علي عمر بن خالد الصيداوي.


السلام علي سعيد مولاه. السلام علي يزيد بن زياد بن مهاصر الكندي. السلام علي زاهد مولي عمرو بن الحمق الخزاعي. السلام علي جبلة بن علي الشيباني.

السلام علي سالم مولي بني المدنية الكلبي. السلام علي أسلم ابن كثير الأزدي الأعرج. السلام علي زهير بن سليم الأزدي.

السلام علي قاسم بن حبيب الأزدي. السلام علي عمر بن جندب الحضرمي. السلام علي أبي ثمامة عمر بن عبدالله الصائدي.

السلام علي حنظلة بن سعد الشبامي. السلام علي عبدالرحمن بن عبدالله بن الكدر الأرحبي. السلام علي عمار بن أبي سلامة الهمداني. السلام علي عابس بن أبي شبيب الشاكري.

السلام علي شوذب مولي شاكر. السلام علي شبيب بن الحارث بن سريع. السلام علي مالك بن عبد بن سريع.

السلام علي الجريح المأسور سوار ابن أبي حمير الفهمي الهمداني. السلام علي المرتب معه عمرو بن عبدالله الجندعي.

السلام عليكم يا خير أنصار. السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار، بوأكم الله مبوء الأبرار، أشهد لقد كشف الله لكم الغطاء، و مهد لكم الوطاء، و أجزل لكم العطاء، و كنتم عن الحق غير بطاء. و أنتم لنا فرطاء و نحن لكم خلطاء في دار البقاء. و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.