بازگشت

نقل كلام مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال


مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال مي فرمايد:

عمر بن سعد چون از كار شهادت امام حسين عليه السلام پرداخت نخستين سر مبارك آن حضرت را به خولي بن زيد و حميد بن مسلم سپرد و در همان روز عاشوراء ايشان را بنزد عبيدالله بن زياد روانه كرد، خولي آن سر مطهر را برداشت و به تعجيل تمام شب خود را به كوفه رسانيد چون شب بود و ملاقات ابن زياد ممكن نمي گشت لاجرم به خانه رفت.

طبري و شيخ ابن نما روايت كرده اند از نوار زوجه خولي كه گفت آن ملعون سر آن حضرت را در خانه آورد و در زير اجانه [1] جاي داد و روي به رختخواب نهاد من از او پرسيدم چه خبر داري؟

گفت: مداخل يك دهر پيدا كردم، سر حسين را آوردم.

گفتم: واي بر تو مردمان طلا و نقره مي آورند تو سر حسين فرزند پيغمبر را


آورده اي به خدا قسم كه سر من و تو در يك بالين جمع نخواهد شد، اين بگفتم و از رختخواب بيرون جستم و رفتم در نزد آن اجانه كه سر مطهر در زير آن بود نشستم، پس سوگند با خدا كه پيوسته مي ديدم نوري مثل عمود از آسمان تا آنجاي سر كشيده شده و مرغان سفيد همي ديدم كه در اطراف آن سر طيران مي كردند تا آنكه صبح شد آن سر مطهر را خولي به نزد ابن زياد برد.


پاورقي

[1] بکسر همزه و تشديد جيم يعني تغار و پياله.