بازگشت

آتش زدن لشگر كفرآئين پسر سعد خيمه هاي بانوان و مخدرات را


پس از صدور حكم مذبور از عمر سعد شمر ملعون سخت در غضب شد و با خولي و سنان گفت:

چرا بايد عمر سعد با اولاد علي اين نحو سلوك و رفتار كند و سفارش بيمار را نموده و ما را از كشتن او باز دارد شما شاهد باشيد و در حضور امير عبيدالله بن زياد اين كرده وي را شهادت دهيد.

اين خبر به سمع عمر سعد رسيد، خوف او را برداشت گفت:

اي لشگر مقصود ما حسين بود كه او را كشتيم اما زنان و كودكان چه تقصير دارند و از اين گذشته آنچه ايشان نيز بايد ببينند، ديدند و آنچه بايد تحمل كنند، تحمل كردند اكنون كه به اين مقدار راضي نيستيد و به اين حكم من خشنود نمي باشيد آنچه از دستتان برمي آيد انجام دهيد، پس شمر ملعون با جمعي از پيادگان پيش آمد امر كرد زنان و كودكان را از خيمه ها بيرون كردند.

مرحوم سيد در لهوف مي فرمايد: قال الراوي: ثم اخرج النساء من الخيمة


و اشعلوا فيها النار، فخرجن حواسر، مسلبات، حافيات، باكيات، يمشين سبايا في اسرالذلة.

راوي مي گويد: تمام بانوان را از خيمه ها بيرون كردند و سپس سراپرده ها را آتش زدند و مخدرات كه حال را بدين گونه ديدند سر و پاي برهنه با حالي گريان از آن محوطه خارج شده و آن گروه بي دين ايشان را اسير كرده و با خواري و ذلت بردند.

مرحوم قزويني مي گويد: راوي گويد:

ديدم كه همه مخدرات بيرون دويدند حتي اطفال سر و پا برهنه روي ريگهاي گرم آرام نداشتند به يمين و يسار فرار مي كردند و يا علي و يا محمد مي گفتند مگر يك زن مجلله موقره ذات الجلال را ديدم در ميان خيمه آتش مانده گاهي بيرون مي دود و گاهي در خيمه مي رود، خيلي مضطرب بود، گفتم:

اي بانو چرا فرار نمي كني؟

فرمود: در ميان آتش بيمارم مانده است.

فرد



همي ترسم كه آتش برفروزد

ميان خيمه بيمارم بسوزد