بازگشت

آمدن ذوالجناح به خيام حرم و اجتماع بانوان محترمه به دور آن حيوان


پس از آنكه كفار كوفه و شام امام مظلوم را شهيد كرده و بدن چاك چاك و غرقه بخون آن سرور را در ميدان جنگ بدون سر گذارده و تمام البسه و ساز و برگ و اسلحه حضرت را به غارت بردند و بدن بي سر را لخت و عريان در آن بيابان انداختند اسب مخصوص امام عليه السلام يعني ذوالجناح كه از مواريث امامت بود در حالي كه اشگ از چشمان مي باريد به دور بدن راكب خود مي گشت و هر كس جلو مي آمد كه آن حيوان را به عنوان غنيمت بگيرد با لگد او را از پاي درمي آورد و هر چه آن گروه فعاليت كردند كه آن را بگيرند و به غارت ببرند نتوانستند زيرا همانطوريكه اشاره كرديم اين حيوان از مواريث بود و احدي نمي تواند مواريث امامت را ضبط و حبس كند و آنچه آن كفار از حضرت امام عليه السلام بغارت بردند از قبيل عمامه، شمشير، انگشتري قطعا از مواريث نبوده باري اين حيوان با حال خستگي و تشنگي و با داشتن تيرهاي بسيار بر بدن به دور نعش امام عليه السلام مي گشت


و قرار و آرام نداشت گاهي به راست و زماني به چپ مي رفت، صيحه مي زد، اشگ مي ريخت، دشمنان را لگد مي زد و از صاحب خويش حمايت نموده و با دشمنان قتال مي كرد.

از بسياري علاقه و مهرباني كه نسبت به صاحب و راكب خويش از خود نشان داد دشمنان او را به «مهر» [1] تشبيه كردند.

مرحوم طريحي در منتخب مي نويسد:

چون حضرت را شهيد كردند، ذوالجناح شيهه مي زد و در ميان كشته ها قدم مي زد، عمر سعد حرامزاده گفت اين اسب را بگيريد كه از اسب هاي نجيب و اصيل رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است، هر كس پيش مي آمد آن حيوان با دندان و لگد از خود دور مي كرد تا آنكه گروهي از آن كافران را به درك اسفل روانه ساخت، پسر سعد ديد چاره آنرا نمي توانند كرد و ممكن نيست كه بتوانند آن حيوان را بگيرند لذا گفت دست از آن برداريد ببينيم چه مي كند مردم كنار رفتند ديدند آن حيوان به سر نعش امام عليه السلام آمد و ايستاد شروع كرد به شيهه نمودن و ناله كردن و همه لشگر ديدند كه آن حيوان حضرت را بو مي كند و با دهان زخم هاي بدن حضرت را مي بوسد و مثل بچه مرده گريه مي كند و اشگ مي ريزد سپس ديدند كه آن حيوان از ميدان برگشت و روي به خيمه بانوان محترمه آورد و چنان شيهه مي كشيد كه صحرا را از صداي خود پر كرده بود وقتي به خيمه ها نزديك شد تمام بانوان محترمه سر و پاي برهنه بيرون دويدند آن حيوان را كه ديدند ناله از دل بركشيده و صورت خراشيدند و ناله واسيداه و واحسيناه سر داده و بدور آن حيوان حلقه ماتم زدند و هر كدام با اين حيوان زبانحالي داشتند.



پاورقي

[1] کلمه «مهر» با ميم مضموم يعني بچه اسب که از مادرش جدا نشود و هر چه آن را بزنند باز بسمت مادر گرايد و چون اين حيوان از امام عليه‏السلام به هيچ وجه جدا نمي‏شد از اينرو به «مهر» تشبيه شد.