بازگشت

غارت كردن كفار كوفه و شام لباس هاي حضرت سيد الشهداء را


بعد از آنكه سر مبارك فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را از بدن جدا كرده و بالاي نيزه زدند تا يكساعت مردم مات و متحير بودند زيرا زمين مي لرزيد و در فضا صداهاي هولناك و وحشت زا بگوش مي رسيد و از طرفي قرص خورشيد گرفت و هوا تاريك و ظلماني شد و ستاره ها ظاهر گشتند و مقارن با همين حوادث از آسمان خون باريد، بادهاي سرخ و سياه وزيدند و عالم را دگرگون نمودند


وحشت عجيبي در مردم پيدا شد و خوف داشتند كه از بالا عذاب نازل شود و زمين اهلش را فرو ببرد ولي پس از ساعتي كم كم هوا روشن شد و گرد و غبار فرو نشست، سرخي برطرف گرديد، لرزش زمين ساكت و آرام شد، حالت مردم عادي گشت و از حيرت و ماتي درآمدند و دو مرتبه بناي طغيان و سركشي را گذاردند، دست ظلم و تعدي گشودند و شرارت و قساوت را اعاده كردند و بر سر امام غريب ريخته و آنچه لباس در تن داشت به غارت بردند پيراهن شريفش را اسحق بن حيوة حضرمي برداشت و بر تن پوشيده و به مرض برص مبتلا شد و موي سر و صورتش ريخت و به فرموده مرحوم سيد در لهوف در اين پيراهن صد و سيزده سوراخ بود كه از نوك نيزه و تير و شمشير سوراخ سوراخ شده بود.

عمامه آن حضرت را بفرموده سيد در لهوف اخنس بن مرثد و به روايت ديگر جابر بن يزيد اودي برداشت و بر سر بست كه ديوانه يا بقولي مجذوم شد.

نعلين مباركش را اسود بن خالد ربود.

انگشتر آن سرور را بحدل بن سليم با انگشت مباركش قطع كرد و ربود.

ارباب تاريخ نوشته اند: جناب مختار عليه الرحمه به سزاي اين كار دست ها و پاهاي او را قطع نمود و گذاشت تا در خود بغلطد و به درك اسفل واصل شود.

قطيفه خز آن امام همام را قيس بن اشعث برد و از اين جهت وي را قيس القطيفه ناميدند.

در روايت آمده است كه آن ملعون به جذام مبتلا شد واهل بيتش از او كناره گرفتند و وي را در مزابل افكندند و در حالي كه زنده بود سگ ها گوشتش را پاره پاره كردند.

و زره آن حضرت را عمر بن سعد حرامزاده برداشت و وقتي كه مختار عليه الرحمه او را بجهنم فرستاد آن زره را به قاتل او يعني ابوعمره بخشيد.

مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال مي نويسد: و چنين مي نمايد كه آن


حضرت را دو زره بوده زيرا گفته اند كه زره ديگرش را مالك بن يسر ربود و ديوانه شد.

و شمشير آن حضرت را به روايت مرحوم مفيد در ارشاد اسود بن حنظله برداشت و به جميع بن الخلق و به روايت ديگر فلافس نهشلي ربود.

مرحوم محدث قمي در منتهي الآمال مي نويسد: اين شمشير غير از ذوالفقار است زيرا ذوالفقار از ذخائر نبوت و امامت بوده كه مصون و محفوظ مي باشد.

و بفرموده سيد در لهوف سراويل فوقاني حضرت را ابحر بن كعب تميمي برد و سراويل تحتاني را كه از اهل حرم خواسته و چند جاي آن را پاره كرده بود بحير بن عمر ربود كه به نوشته طريحي در منتخب في الفور دست هاي آن ملعون شل شد و از كار افتاد.