بازگشت

جسارت هاي لشگر كفرآئين عمر سعد به ساحت مقدس امام و خيام محترمات


پس از آنكه امام عليه السلام با زخم و جراحت هاي فراوان به روي خاك قرار گرفت و لشگر ابن سعد ملعون يقين كردند ديگر قوت و نيروئي در امام نمانده كه برخيزد شمر ناپاك رو به خيمه بانوان آورد و نيزه بر آن زد و گفت آتش بياوريد تا اين خيمه را با اهل و سرنشينانش بسوزانم.

بانوان از اين صدا به ضجه و ناله درآمدند كه از صداي ايشان لشگر پسر سعد با آن همه قساوتي كه داشتند متأثر بلكه گريان شدند در اين هنگام شبث بن ربعي جلو آمد و شمر را برگردانيد، بانوان از ترس در خيمه خزيدند و لرزان و ترسان ديگر صدا برنمي آوردند در اين هنگام شمر ملعون رو به لشگر كرد و گفت:

مادرهايتان به عزايتان بنشينند منتظر چه هستيد، چرا ايستاده ايد، اين مرد كه از پا افتاد معلوم نيست جان داده يا نداده جملگي بر او حمله كرده و راحتش كنيد، پس آن ناكسان از همه طرف بر امام عليه السلام هجوم آورده و آن سرور را در ميان گرفتند ابوالحنوق تيري به پيشاني انور حضرت زد كه قبلا به همانجا سنگ زده بود و حصين بن نمير تيري به دهان مبارك حضرت زد كه قبلا در ميان شريعه تير به همان موضع زده بود و ابوايوب غنوي حرامزاده تيري به گلوي مباركش زد.

صاحب رياض الاحزان مي فرمايد:

امثال اين ضربات و طعنات و جراحات و جنايات بر وجود مقدس حضرت


خيلي وارد آمد كه به غير از قوه امامت طاقت بشر نبود كه تحمل كند و تا آن وقت زنده باشد.

باري در همين اثناء سنان بن انس حرامزاده كه او را اهل فن همتاي شمر معرفي كرده اند با نيزه اي بلند به حضرت حمله برد و نوك سنان را در گودي گلوي آن سرور فرو برد.

از محمد بن جرير طبري مي نويسد: چون سنان ملعون نيزه اش را در گودي گلوي حضرت فرو برد و بيرون آورد روح مقدس امام عليه السلام به اعلي عليين جنان طيران كرد لذا برخي از ارباب مقاتل قاتل امام عليه السلام را سنان بن انس نوشته اند و هيچ بعدي هم ندارد چه آنكه نيزه اين ملعون گلوي حضرت را پاره كرد و آن سرور با آن نحر شد چنانچه امام زمان عليه السلام در زيارت ناحيه مي فرمايند:

السلام علي من هو نحره منحور.

بهر صورت به نوشته محمد بن شهرآشوب ملعوني ديگر شمشيري به كتف همايون آن جناب زد و ذرعة بن شريك كف دست حضرت را قطع نمود و عمرو بن خليفه جعفي شمشيري به رگ گردن آن جناب زد.