بازگشت

مقاله عليين و ساده مرحوم فاضل دربندي


مرحوم دربندي مي فرمايد: لما سمع هذا النور النير و القمر المنير استغاثة ابيه عليه السلام قطع القماط و القي نفسه يعني هنگامي كه صداي استغاثه امام به سمع نور تابناك و ماه درخشان شاهزاده علي اصغر رسيد بند قنداقه را پاره كرد و خود را از گهواره بيرون انداخت.

شعر



دست از قنداق جان بيرون كشيد

بندهاي بسته را برهم دريد



آري آري شير حق است اين ولد

آنكه در گهواره اژدر مي درد



و بكي و ضج حسيرا بذلك روحي و ارواح العالمين فداه الي اجابة دعوة ابيه.

پس از پاره كردن بند قنداق و خود را بيرون انداختن ضجه و ناله خود را بلند كرد و بدينوسيله دعوت پدر را اجابت نمود


شعر



بانگ برزد كاي غريب نينوا

نيستي بي كس هنوز اين سو بيا



مانده باقي بين ز اصحاب كرم

شيرخوار خسته جاني در حرم



شيرخوارم گرچه من شير حقمم

زهره ي شيران بدرد ابلقم



اندكي گر شير جانم هي كند

شير گردون شير جان را قي كنم



شيرخوارم ليك شير سرمدم

بر سر عرش هوايت واحدم



شير معني شد شكار پنجه ام

هين بيا كز زخم هجران رنجه ام



عزم كوي دوست چون داري بيا

ارمغاني بر بدرگاه خدا



قابل شه ارمغان كوچكست

كو به قيمت بيش و در وزن اندكست



گوهري بر پيش آن شاه ارمغان

كو سبك وزنست و در قيمت گران



شاهباز وحدتم من در نشست

عيب نبود شاهم ار گيرد بدست



غير دستت نيست چون جائي مرا

بر بدستم نيست چون پائي مرا



نيست دست از بهر دفع دشمنت

دست آن دارم كه گيرم دامنت



گر كه نتوانم به ميدان تاختن

سوي ميدان جان توانم باختن



گر ندارم گردن شمشير جو

تير عشقت را سپر سازم گلو



از اضطراب و ناله و افغان طفل بانوان حرم جملگي با صداي بلند گريه كردند، فرجع الامام الي نحو الخيام و سئل الصديقة الصغري اعني زينب عن سبب تلك الحالة فاخبرته بما صنع الطفل بعد استغاثته و استنصاره، حضرت از صديقه صغري زينب كبري سلام الله عليها سبب ضجه بانوان را سؤال فرمود عليا مخدره عرضه داشت، برادر همينكه در ميدان صداي استغاثه شما بلند شد اين طفل شيرخوار بند قنداقه را پاره كرد و خود را بيرون انداخت و ناله كرد و ما را به گريه آورد.

امام عليه السلام فرمودند: بياوريد آن طفل شيرخوارم را


طفل را به دست حضرت دادند، حضرت او را جلو زين نهاد و بطرف صفوف لشگر حركت كرد.

مرحوم صدر قزويني در حدائق الانس مي فرمايد:

اين حكايت را مرحوم فاضل دربندي در مقتل خود نقل كرده و بنظر ما سزاوار نيست از مثل چنين كسي كه معروف به فهم و ذكاوت و جودت فكر و دقت است اين كلمات و حكايات موضوعه و جعلي را در كتابش كه مي خواهد تا قيامت بين اماميه باقي بماند نقل كند.

مؤلف گويد:

اصل وقوع چنين حادثه اي هيچ استبعاد نداشته و نمي توان آن را به عنوان نكته ضعفي از مرحوم دربندي ياد كرد.

بلي، ممكن است حديث و نقل معتبري بر آن در دست نباشد ولي اين طور نيست كه بر هر واقعه و حادثه اي آن هم وقايع و حوادث روز عاشوراء كه تنها خدا مي داند چه رويدادهائي در آن روز در سرزمين پربلاء كربلاء به وقوع پيوسته اگر دليل معتبري نداشتيم آن را از حكايت موضوعه و جعلي تلقي كنيم والله اعلم بحقيقة الحال.