بازگشت

شهادت عون بن عبدالله بن جعفر


عون بن عبدالله چون برادر را كشته و در خون آغشته ديد بي اختيار خود را در ميان معركه انداخت قاتل برادر را ديد كه بر سر كشته او ايستاده و شمشير خون آلود در دست دارد عون بعون عنايت پروردگار به يك ضربت كاري قاتل برادر را


به جهنم فرستاد و با جوانان ديگر همت كرده نعش برادر را به در خيام آوردند و خود نيز خدمت امام عليه السلام آمد معذرت خواست و عرضه داشت:

اي كريم بنده نواز مرا معذور دار كه از مرگ برادر بي اختيار بودم اكنون از حضرت شما اجازت مي طلبم تا خود را به برادر برسانم.

حضرت وي را در برگرفت صورتش را بوسيد و با چشم گريان او را اذن ميدان داد.

مرحوم مجلسي در بحار فرموده:

ثم خرج من بعده عون بن عبدالله بن جعفر.

سپس بعد از محمد عون بن عبدالله بن جعفر با خاطري افسرده و دلي پژمرده روي به معركه آورد و اين رجز را خواند:



ان تنكروني فانا بن جعفر

شهيد صدق في الجنان ازهر



يطير فيها بجناح احضر

كفي بهذا شرفا في المحشر



ابوالمفاخر در ترجمه اين رجز گفته است:



مائيم به قوت عنانها

برخاسته از، زه كمانها



در معرض رغبت شهادت

بر دست نهاده نقد جانها



چون اختر تيغ زن كشيده

بر ديده ي اهرمن سنانها



پس به قوت بازوي دليري شمشير آذري چون هلال خاوري بر سر چنگ علم ساخت و شاخ حيات دشمنان را قلم مي كرد و به رمح آتش فشان جگرهاي كافران را مي شكافت و جمعي از سواره را آواره كرد مرحوم مجلسي در بحار مي فرمايد: حتي قتل من القوم ثلاثة فارس و ثمانية عشر راجل

سه سواره با هيجده پياده خنجر گذار بر وي حمله كردند، عون به عون الهي همه را كشت ناگهان عبدالله بطه طائي كه از شجاعان عالم بود بي خبر از كمين برآمد و عمودي از آهن بر پشت عون زد كه تمام فقرات و استخوانهاي وي را


خورد كرد و نخل قامتش بر زمين افتاد و مرغ روحش پرزنان به فضاي عند ربهم يرزقون بال افشاند جوانان رفتند و نعش وي را آورده در پهلوي برادر خوابانيدند.