بازگشت

شهادت محمد بن عبدالله بن جعفر


مرحوم ملا حسين كاشفي در روضة الشهداء مي نويسد:

چون اولاد عقيل شهيد شدند نوبت به فرزندان جعفر طيار رسيد و بيش از همه محمد بن عبدالله بن جعفر به نزد امام همام عليه السلام آمد و اذن خواست، امام حسين عليه السلام به او اذن داد، محمد روي به ميدان نهاد و رجزي خواند، صاحب نور الائمه آورده است كه ترجمه رجز او اينست:



با شما كارزار خواهم كرد

بر شما كارزار خواهم كرد



وز براي دل حسين بن علي

جان خود را نثار خواهم كرد



تا كنم دست ظالمان كوتاه

پا بحرب استوار خواهم كرد



كين خود از شما بخواهم خواست

سر دل آشكار خواهم كرد



شكوه در پيش جعفر طيار

از شما بي شمار خواهم كرد



پيوسته حرب مي كرد و از آن قوم مكار مي كشت تا بالاخره به جانب آشيان قدس پرواز نمود عليا مخدره زينب خاتون خواهر امام عليه السلام در فراق فرزند دلبند


خود بناليد و امام عليه السلام وي را تسلي داده و خاموش گردانيد.

مرحوم صدر قزويني در حدائق فرموده:

قال العلامة في البحار: و خرج محمد بن عبدالله بن جعفر...

مرحوم علامه مجلسي در بحار فرموده: محمد بن عبدالله بن جعفر پس از اجازه از شاه شهيدان دست مادر و صورت برادر را بوسيد و با خويشان خداحافظي كرد و قدم به معركه نهاد و اين رجز مي خواند:

شعر



نشكو الي الله من العدوان

قتال قوم في الردي عيان



قد تركوا معالم القرآن

و محكم التنزيل و التبيان



و اظهروا الكفر مع العصيان

روز جنگ است و كار خواهم كرد



با شما كارزار خواهم كرد



از براي دل حسين (ع) علي (ع)

جان خود را نثار خواهم كرد



ثم قاتل حتي قتل عشرة انفس پس با آن قوم شقاوت نهاد بناي مقاتله را نهاد و زمين ميدان را از مغز دليران آلوده ساخت و ده نفر از نامداران را نيز به خاك تيره انداخت، عامر بن نثل تميمي بر وي تاخت ميوه دل زينب خاتون را از شاخ حيات به خاك ممات انداخت خبر به دختر امير عرب رسيد آن مخدره اصلا بي تابي نكرد و فرمود:

بيت



گر جوانم ز دست رفت چه غم

از سر شه مباد موئي كم