بازگشت

شهادت ابوعمرو النهشلي


پس از شهادت يزيد بن شعشاء ابوعمرو نهشلي اراده مبارزه نمود، وي مردي متهجد و كثير الصلوة و شب زنده دار بود، به يارانش گفت: اكنون عبادتي خوش تر از نصرت امام حسين عليه السلام نيست لذا خود را خدمت امام عليه السلام رساند اجازه گرفت و سپس بر اسبي سوار و تيغي در دست گرفت و اين رجز را خواند:



انا ابو عمرو لحي نهشلي

ديني علي دين حسين و علي



اضربكم ضربا شديد العمل

اطعنكم بالرمح طعن البطل



بعد از آنكه رجزش تمام شد بر آن كفار حمله نمود.

از ابن نما روايت شده كه غلام بني كاهل بنام حمران نقل كرده و گفت: من در صحنه كارزار حاضر بودم و در ميان معركه جنگ مبارزي نامدار و دليري نامور ديدم جنگي صعب و رزمي سخت مي نمايد، بر هر فوجي كه حمله مي كند آنها را همچون بنات النعش متفرق مي سازد با تيغ به هر كس مي زند او را به خاك هلاكت مي اندازد و با نيزه آتش فشان دود از دل آن قوم بدنشان بر مي آورد و پيوسته گروهي را مي كشت و سپس خدمت امام عليه السلام مي آمد و از آن حضرت استمداد مي جست و ديده خود را به نور جمالش روشن مي كرد و قوتي پيدا مي كرد سپس دوباره به آن گروه نااصل حمله مي برد و اين بيت را مي خواند



ابشر هديت الرشد تلقي احمدا

في جنة الفردوس تعلي صعدا



حمران غلام مي گويد: پرسيدم اين شجاع يگانه و اين دلير فرزانه كيست؟

گفتند: جان نثار حضرت حسين بن علي، ابوعمرو نهشلي است.

باري در اثناء محاربه نامردي كه از قبيله او بود بنام عامر نهشلي از كمين جست و ضربت كاري بر آن شير شكاري نواخت كه از پاي درآمد، بلافاصله عامر سر آن دلير را بريد.

مؤلف گويد:


تمام سرها را بعد از عاشوراء جدا كردند مگر چند سر را كه در روز عاشوراء بريدند و از جمله آنها سر عمرو نهشلي مي باشد.