بازگشت

شهادت جابر بن عروة الغفاري


ديگر از جانبازان و شهداء طف جناب جابر بن عروة الغفاري است وي برادر عبدالرحمن بن عروة است كه ترجمه اش قبلا گذشت وي پس از شهادت برادر با كمر خميده خدمت امام عليه السلام آمد عرض كرد:

مولاي من، اميد قطع شد، كمرم شكست، برادرم از دست رفت، اذن مرحمت كن تا خود را به برادرم برسانم و خاطر از اين غم برهانم.

امام عليه السلام وي را اجازت داد.

ارباب مقاتل نوشته اند: جابر مردي بود نيكو سيرت و پيري بود روشن ضمير و زاهدي بود نيكو بيان عمري در خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله بسر برده و در غزوات


بسيار به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كمك كرده بود باري امام عليه السلام به وضع لباس و اسلحه و اساس آن پير روشن ضمير نظر مي كرد و مي ديد كه با آن حالت ناتواني كه از تشنگي و گرسنگي نيمه جاني بيش در بدن ندارد معهذا اظهار شجاعت و دليري مي كند و به گرگان كوفه و شام نفرين مي نمايد حضرت از روي بنده نوازي فرمود:

كدام بي رحم اين ريش سفيد تو را كه در اسلام در ركاب خيرالانام سفيد كرده اي به خونت خضاب خواهد كرد و رحم بر پيري و ناتواني تو نخواهد نمود

شعر



بدو گفت اي شيخ بيدار دل

ز كار تو گردون دون شد خجل



كرا دل، كرآيد باز آر تو

خداي از تو خشنود و از كار تو



سپس امام عليه السلام فرمود:

اي جابر جهاد بر تو واجب نيست تو پيري قوت و قدرت در تو نيست بيا به ميدان مرو.

جابر تعظيم نموده عرض كرد: تصدقت پيران رسوم حرب و آداب جنگ را نيكو مي دانند علاوه بر اين دلم مي خواهد نامم در زمره شهداء آل محمد عليهم السلام ثبت شود تا فرداي قيامت سرخ رو باشم، قربانت تا زنده بودم ايام عزت تو را مستدام ديده بودم اكنون نمي توانم روز ذلت و خواري تو را ببينم، اين قوم حرمت تو را از ميان بردند و بناي جسارت و بي ادبي گذارده، تو را دشنام و ناسزا مي گويند قربانت شوم، مي روم مژده وصل تو را به پيغمبر مي دهم.

حضرت صورت وي را بوسيد گريان گريان اذن ميدان داد.

جابر وارد صحنه كارزار شد و حمله كرد به آن نااصلان شصت نفر از آنها را به خاك مذلت انداخت وي از كثرت زخمهاي كاري و شدت تشنگي و خستگي لاعلاج پهلو به خاك نهاد و مرغ روحش از قفس قالب بناي پرواز نهاد لحظات آخر حياتش بود كه آن پير خسته از گوشه چشم نگاه پر حسرت به حضرت كرد،


امام عليه السلام خود را به بالين وي رساند و سرش را به دامن گرفت و در اين حال به عالم باقي شتافت رحمة الله عليه.