بازگشت

مقاله مرحوم صدر قزويني در كتاب حدائق الانس


مرحوم صدر قزويني در كتاب حدائق الانس فرموده:

در مقتلي كه منسوب است به ابي مخنف آمده است كه: و صلي عليه السلام باصحابه صلوة الظهر، فلما فرغ من صلوته حرصهم علي القتال.

چون خامس آل عبا جناب سيد الشهداء عليه السلام از نماز ظهر فارغ شد حالتي دل شكن بر آن جناب رخ داد كه دل مقبلش مثل مرغ نيم بسمل مي تپيد، آثار انكسار از بشره آن سرور آشكار بود، اين آثار انكسار بنابر قول مرحوم علامه در بحار براي آن بود مبادا فدا بيايد و يا بداء حاصل شود و الا اگر براي شهادت مي بود هر چه امام عليه السلام نزديك به شهادت مي شد رخساره اش شكفته و برافروخته تر مي شد چنانچه شيخ صدوق طاب ثراه در كتاب امالي مي فرمايد هر قدر كه كار بر آن بزرگوار سخت تر مي شد چهره گلناريش برافروخته تر مي شد برخلاف اصحاب آن جناب كه هر قدر از ايشان كشته مي شد دل شكسته تر مي شدند مخصوصا بعد از نماز ظهر چنان افسرده و پژمرده شده بودند و خسته و درمانده گشته بودند كه طاقت از جا برخاستن و قدرت شمشير برداشتن نداشتند، حق داشتند زيرا شب تا صبح نخوابيده و از طلوع آفتاب تا بعد از ظهر با لب تشنه و با شكم گرسنه مشغول حركت و جنگ بوده ميان آفتاب سوزان با زخمهاي فراوان و با قلت اعوان چنان دلها شكسته بود كه نمي خواستند از جا برخيزند و با دشمن درستيزند امام مستضام كه اين حالت زار اصحاب ديد برخواست و ايستاد و تكيه به شمشير داد لعل گهربار گشود و ياران خسته را خطاب نمود و ترغيب بر جهاد فرمود.

يا اصحابي ان هذه الجنة قد فتحت ابوابها و اتصلت انهارها و اينعت اثمارها و زينت قصورها و تولفت ولدانها و حورها.



كه اي پاسداران دين خداي

بمردي يكي بر فشاريد پاي






به فيروزي از چند نبود اميد

زبوني ز دشمن نبايد كشيد



بسي مرگ بهتر از آن زندگيست

كه فرجام او با سرافكندگيست



مر اين نيم جان نيست چندان عزيز

كز او تنگ آيد بكس يا گريز



همان به كه در راه دين خداي

بكوشيم تا سر شود زير پاي



بر پاك يزدان شدن سرخ روي

به از رنگ زردي به پيش عدوي



دگر چون شهادت سرانجام ماست

وزان تا در خلد يك كام ماست



بهشت اينك و باز درهاي او

ابر شاخ شيرين ثمرهاي او



بباغ اندر اينك سرايان طيور

بجوي اندر اينك شرابا طهور



و هذا رسول الله صلي الله عليه و آله و الشهداء الذين قتلوا معه و ابي و امي يتوقعون قدومكم و هم مشتاقون اليكم.

اينك رسول خدا با شهداء امت منتظرند پدر و مادرم مشتاق ديدار شمايند، پس حمايت كنيد از دين خداي و حميت كنيد از حرم رسول الله و حفظ ذريه او بنمائيد.



بسي گفت اينگونه با چشم تر

بدان تا بجوشيد شه را جگر



بناليد زار از دل پر ز جوش

بسوي زنان حرم زد خروش



چون امام تشنه كام ديد كه اصحاب از اين فرمايشات از جا برنخواستند با چشم اشگبار رو به خيام حرم آورد.

فرمود: زنان من حالا ديگر شما بايد اصحاب را به جوش آوريد ثم صاح الحسين: اخرجن فخرجن منشرات الشعور مهتكات الجيوب.

سپس امام عليه السلام به زنان حرم صيحه زد كه بيرون بيائيد اصحاب را ترغيب و تحريص بر جهاد كنيد، پس آن زنان مو پريشان با گريبانهاي دريده و صورتهاي خراشيده بيرون آمدند.



برآمد خروش از زنان حرم

برون شد بسي بانوي محترم






همه برهنه پا و بگشوده موي

دريده گريبان بشب خورده روي



برهنه سر افتان خيزان همه

ز آبر نگه اشگ ريزان همه



فغان در گرفتند از سوز دل

فغاني كه زد شعله در آب گل



رسم در ميان عرب بر اين است كه چون كار مردان در كارزار بسيار سخت مي شود زنها مردها را تشجيع به حرب مي كنند و يله عربي و ناله غريبي از جگر برمي كشند، دستها بر سر مي گذارند الله الله مي گويند، مردها از اين حالت به جوش و شور برمي آيند همچنين بودند آن غريبان بي كس و پوشيده رويان بي دادرس از سوز دل ضجه و ناله عربي برآوردند كه يا معشر المسلمين و يا عصبة الموحدين الله الله في ذرية نبيكم حاموا عن دين الله و عن امامكم ابن بنت نبيكم.



ايا معشر مسلمين الغياث

بزرگان توحيد دين الغياث



به ما پرده گيهاي آل نبي

خدا را براي جلال نبي



يكي رحمت آريد و غيرت كنيد

بي پاس دين پاس حرمت كنيد



در اين وادي از طيش قوم لئيم

دل الله الله خون شد ز بيم



اي مسلمانان و اي دينداران اولاد پيغمبر و ذراري فاطمه اطهر را در ميان دشمن مگذاريد، از امام خود كه پسر دختر پيغمبر شما است حمايت كنيد، شما در بهشت همسايه مائيد، در جوار جد ما رسول خدائيد، اهل كرامت و اهل مودت شمائيد فدافعوا، بارك الله فيهم عنا، از ما يك مشت زن غريب و بي كس نامحرمان را دور كنيد و ما را در دست دشمن مسپاريد.

امام ابرار ضجه و ناله دختران و خواهران را شنيد مثل باران مي گريست، اصحاب نيز مانند ابر بهار به گريه درآمدند.



شه تشنه را بر حرم دل بسوخت

همه هر چه از عمر حاصل بسوخت



فغان كردگي حافظان كلام

مطيعان تنزيل خير الانام



يا امة التنزيل و حفظة القرآن حاموا عن هؤلاء الحريم و لا تفشلوا عنهم


اي امت تنزيل و حافظان قرآن، اين دختران را مي بينيد همه فروزنده اختران آسمان نبوت و ولايتند كه در اين صحرا ميان گروه اشقياء گرفتار شده اند اگر چشم نيكي به پروردگار داريد از اين آوارگان رعايت كنيد، سستي در كار نياوريد.



شهيدان از آن حال گريان شدند

چون ماهي ابر تابه بريان شدند



بكوا بكاءا شديدا و قالوا يابن رسول الله نفوسنا دون نفسك الفداء و دمائنا دون دمك الوقاء و الله لا يصل اليك و اليهن سوءا و فينا عرقا يضرب.



خروشي كشيدند از دل به زار

كه اي سبط محمود والا تبار



خلاص عيار روانهاي ما

فداي تو پيش از تو جانهاي ما



به دارنده آسمان و زمين

به عز جلال جهان آفرين



كزين بندگان تا يكي زنده است

نيارد كسي بر تو اي شاه دست



حريمي كه ايزد نگهبان اوست

شب و روز جبريل دربان اوست



اگر چرخ بينند بچشم مكش

نبيند بديدار نامحرمش



امام عليه السلام درباره ايشان دعاي خير نمود و فرمود: جزاكم الله عنا خيرا

پس آن خسته جانها و شكسته روانها از جا برخاستند، با كمال ضعف و جراحت اذن گرفتند سلام دادند روي به جهاد آوردند.