بازگشت

اشعار مرحوم سيد علي مداح در فضيلت زمين كربلاء






اي كربلاء ز عرش معلي تو برتري

نازم تو را كه منبع انهار كوثري



فخريه كن كه مركز انوار داوري

در وصف تو هر آنچه بگويم فزون تري



كي مي تواند كعبه كند با تو همسري؟!

گر كعبه را مني است تو را است قتلگاه



آنجا اگر صفاست تو را هست خيمه گاه



زمزم نيرزد پيش فراتت به پر كاه

مشعر ستاره اي است تو باشي به مثل ماه



رخشان به پيش كعبه تو چون بدر انوري

اي كربلاء بناز تو اي خاك مشكبار



جا دارد ار به عرش نمائي تو افتخار



جسم عزيز فاطمه بگرفت در كنار

خيل ملك بطوف تو هر ليل و هر نهار



كروبيان به خاك تو گرديده مشتري

اي كربلاء صفاي تو بالاتر از صفا



آرامگاه مظهر حق سبط مصطفي




گويد چه بوي خلد آيا خاك جان فزا

هم كعبه حقيقت و هم سرچشمه ي بقا



تو خوابگاه نور دو چشم پيمبري

خاك تو اي زمين بلا برتر از بهشت



با خون حلق سبط نبي گشته اي سرشت



بهرت چنين ز روز ازل بود سرنوشت

با دست قدرت حق بنهاد است در تو خشت



خاكت چو كيمياست تو كبريت احمري

آب فرات در نظر اهل دل، بقاست



يكذره اش ز خاك تو بهتر ز كيمياست



سرشار در تو متصلا رحمت خداست

آن تربت شريف كه بر دردها شفاست



رخشان چون ماه چارده خورشيد انوري

اي كربلاء قرار ز دل ها تو برده اي



ز اول زمام عقل، ز سرها ربوده اي



آن در پر بها كه تو در خود نهفته اي

داري خبر كه جسم كه در بر گرفته اي؟



خاكت بسان مشگ مداما معطري

آه از دمي كه آن شه عطشان ز روي زين



با جسم پاره پاره بيفتاد بر زمين



دشمن به دور او به ميان همچنان نگين

ديگر بس است «سيد مداح» دل غمين



آسوده از حساب تو در روز محشري